پنج شنبه, ۶ ثور ۱۴۰۳

در راستای همگرایی منطقه‌ای

70821325_2471016879659832_2998098862956085248_o

مردی عمل‌گرا و واقع‌بین

25 September 2019

مطهره 

عرصۀ سیاست افغانستان میدان بلند پروازی های دراماتیک نیست، واقع‌گرایی و اعتدال رمز موقفیت کنش‌گران سیاسی در جوامع مانند افغانستان است!

نامش از گذشه ها شنیده بودم، صدایش بیشتر در دوران مقاومت به گوش ها آشنا شد، در سراسر دوران مقاومت، اگر معین یا وزیر امور خارجه بود، بیشتر در نقش سخنگوی جبهه عمل می‌کرد و اکثرن هم زمانی با رسانه ها صحبت میکرد که اتفاق مثبت و امید بخشی مانند پیشروی نیرو های مقاومت در جبهات جنگ را روایت کند.

برای نخستین بار داکتر عبدالله را در ماه میزان 1375 خورشیدی در کلوپ جبل سراج مقر فرماندهی جبهۀ مقاومت در کنار شهید مسعود دیدم. طالبان پس از کم‌تر از یک هفته حضور تا دهانۀ درۀ پنجشیر، شکست سختی خورده بودند، نیرو های مسعود تا اطراف چاریکار رسیده بودند، با تفنگ های خانگی مان به کلوپ جبل سراج رسیدیم. آمر صاحب کلاه پکول بر دست در سرک خامۀ پیش روی مقر فرماندهی اش قدم میزد. نور خورشید مو های مجعد آمر صاحب و موهای سیاه و آراستۀ داکتر عبدالله را نوازش میداد، چند تن از فرماندهان و افراد مسلح آنسو تر منتظر صحبت یا شاید هم منتظر یک احوال پرسی ساده با آمر صاحب بودند من و نوید پسر خاله ام نیز به همین امید خود را در جمع آنان گرفتیم، پس از چند دقیقه آمر صاحب آمد با همه به شمول ما دست داد و یادم نیست که داکترعبدالله در آن زمان با ما احوال پرسی کرد یا خیر اما آنچه بیاد دارم، دریشی سیاه و سیمای آراستۀ او در آن شرایط دشوار توجه من و کسانی که آنجا بودند را جلب کرده بود.

در سراسر دوران مقاومت فقط یکبار از شنیدن صدای داکتر عبدالله ناراحت شده بودم، آنگاه که روایت دردناک شهادت احمدشاه مسعود را از طریق رادیوی بی بی سی به مردم ابلاغ کرد.

دورۀ جدید

در حالی دورۀ جدید که بسیاری از همسنگران مسعود در مواجهه با غول قدرت و ثروت های باد آورده و در تنگنا های وضعیت جدید و درگیرو دار معاملات فساد، زر اندوزی و بازی های کوچک شخصی، خانوادگی، منطقه یی و… نتوانستند تا ربط معنا دار خود با میراث مسعود را پاسداری کنند.

داکتر عبدالله در نقش خوشنام ترین چهرۀ سیاسی حوزۀ مقاومت در مناسبات قدرت نقش و جایگاه خود در سیاست نوین افغانستان را با نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری 1388 محک زد و تا سال 2014 با رهبری اپوزسیون سیاسی یکبار دیگر ادبیات اعتراض، نارضایتی فزایندۀ مردم از دولت را آیینه داری کرد.

من که از نظر فکری و فرهنگی به بستر سیاسی داکتر عبدالله تعلق داشتم، در نخستین سال های پس از طالبان جوانک کتاب خوانی بودم که از مهاجرت برگشته وارد دانشگاه شدم، در حالی که هیچ نوع ارتباط کاری و سازمانی با هیچ یک از بزرگان در حال بزرگتر شدن جبهه و حوزۀ سیاسی مقاومت نداشتم در فعالیت های دانشجویی و دادخواهی های مدنی و روشنفکرانه و حتا کار خبرنگاری بار ها با نگاه های سرد و معنا داری روبرو میشدم که با برچسپ جنگ سالاری و یک نوع پیش داوری منفی همراه بود. برچسپی که میتوان گفت تا انتخابات 2014 و حتا تا اکنون از جانب مخالفانش به داکتر عبدالله زده میشود و..

نسبت من با داکتر عبدالله بیشتر از نسبت هردوی ما به داعیۀ احمد شاه مسعود میآید، در حالی که در موارد زیادی نسبت به مسعود و کارنامه هایش دید انتقادی داشته ام اما نام مسعود از کودکی استورۀ بی بدیل ذهنم بوده است. برغم فاصله هایی که همیشه میان من و داکتر عبدالله وجود داشته است، پیوند های فکری و ارزشی من با او بعنوان یکی از نزدیک ترین یاران آمر صاحب هیچگاهی خدشه پذیر نشده است.

در انتخابات 1388 که من مدیر مسوول روزنامۀ نخست بودم، خبرنگاران ما از جلسات کمپاینی و کنفرانس های خبری داکتر عبدالله توسط تیم رسانه یی شان منع شده بودند، در چندین مورد متوجه شده بودیم که آنچه ما در سرمقاله و تحلیل های تیتر درشت روزنامه مینوشتیم، فردای آنروز داکتر عبدالله در همایش های کمپاینی اش حتا با ادبیات مشابه به آنها میپرداخت.

در انتخابات 1393 من در کمیسیون رسانه های انتخابات مشغولیت داشتم، کار در آن کمیسیون با وضعیتی که در آنجا حاکم بود و با توجه به الزامیت های قانونی و مسلکی برای من بیشتر به یک دورۀ ریاضت سخت و دشوار شبیه بود، زیرا از یکسو من با داکتر عبدلله همسویی ذهنی و ارزشی داشتم و از سوی دیگر رعایت الزامات اخلاقی، قانونی و مسلکی در کمیسیون رسانه های انتخابات از خطوط سرخ زندگی من بود که نمیتوانستم و نه میتوانم از آن ها عدول کنم.

آنجا بود که به مظلومیت داکتر عبدالله در مواجهه با مثلث تقلب و توطیه در اوج محبوبیت و اقتدار مردمی اش پی بردم زمانی که او به تعبیر یکی از کمشنران انتخابات “سیل واری” رای آورد، بسیاری از اطرافیان، هم پیمانان و شریکان انتخاباتی او پیشاپیش از بادۀ پیروزی سرمست بودند، اما اینسو تر گویی عالم و آدم دست به دست هم داده بود که داکتر عبدالله رییس جمهور افغانستان نشود.

اما اکنون

از زمستان 1395 خورشیدی تا اکنون به عنوان مشاور امور رسانه یی رییس اجراییه کشور مشغول کار بوده ام که در مجالی دیگر از زندگی فرصت داد در بارۀ این مرحله مشرح تر خواهم نوشت.

برای فعلن، همین‌قدر می‌نویسم که با کار کردن در حاشیه های دستگاه قدرت داکتر عبدالله به دریافت هایی رسیده ام که بیان آن شاید شمار زیادی را در درون و بیرون اجراییه را برنجاند زیرا در این مدت بین او و نیرو های سیاسی و اجتماعی ای که دوشادوش او تا دروازه های کاخ سپیدار آمده بودند، فاصله ها و سوء تفاهم هایی زیانباری ایجاد شد که میتوانست به سادگی رفع شود اما نشد.

در پیوند با نامردی ها، منفعت اندیشی ها و نامردمی های هم‌پیمانان سیاسی و همسنگران و حتا نزدیک ترین دوستان و رفیقان گرمابه و گلستانش که در روز های دشوار پشتش را خالی کردند و از او انتقام صمیمت ها و صداقت ها و رفاقت هایش را گرفتند، میشود کتاب ها نوشت.

به حکم وجدان مینویسم که من با چشم های خود دیده و با تمام وجود حس کرده ام که با وجود انتقادات و اعتراضات و نارضایتی های زیادی که در پیوند با کارکرد 5 سالۀ داکتر عبدالله در مقام ریاست اجراییه کشور وجود دارد؛ چگونه در میانۀ دو سنگ آسیاب توقعات سرسام آور دوستان، همسنگران و همپیمانان انتخاباتی اش از یکسو و توطیه ها و دسیسه های شریک تمامیت خواهش در ارگ و فشار های بین المللی از سوی دیگر در این 5 سال چه ها کشیده و این همه آبدیده شده است که با عالمی از دشواری ها و رنج های استخوان سوز در پیش چشم های تیز بین جهانیان وزنۀ ثبات افغانستان و سنگ صبور انتقادات و اعتراضات مدنی و جنبش های نسلی در افغانستان باشد.

این حرف گزافی نیست که اگر شکیبایی، حوصله مندی، تدبیر و دور اندیشی داکتر عبدالله نبود، با رویکرد های ناشیانه و نا عاقبت اندیشانه یی که ارگ در این 5 سال پیشه کرد، فرو رفتن افغانستان در کام بحران و بی ثباتی و فروپاشی شیرازه های نظم اجتماعی آن اجتناب ناپذیر بود.

به همین دلایل و دلایل فراوانی که اکنون مجال پرداختن به آن ها نیست، در انتخابات 98 آگاهانه و دردمندانه، با چشم باز و با افتخار به او رای خواهم داد. زیرا داکترعبدالله شاید آخرین سیاستمدار درد آشنای بومی از نسل خودش باشد که از چارچوب های تنگ و دست و پاگیر عصیبت های ایدیولوژیک و قومی رهیده و کار کردن در ساحت کلان با او رقت‌آور نیست.

داکتر عبدالله، توانایی، ظرفیت، صداقت و دور اندیشی و قابلیت بجان خریدن دشواری ها، خندیدن به زخم زبان زدن ها در مکاره بازار سیاست و ایستادن هوشمندانه و هدفمندانه در خط ارزش ها را از احمد شاه مسعود به یادگار دارد. با سردادن شعار های میانتهی مردم فریبی نمیکند و فهم تجربی اش از سیاست و سرنوشت کشور او را محبوب ترین سیاستمدار افغانستان در شرایط کنونی ساخته است.  

در کنار او خواهم ایستاد تا داعیۀ مردمی سازی و تمرکز زدایی از قدرت به ثمر برسد، این وطن وطن شود و وطن همۀ ما شود، کابوس جنگ از ضمیر کودکان ما رخت ببندد و رویای صلح به حقیقت مسلم جامعۀ جنگ زدۀ مان مبدل شود. تندرویی، برتری طلبی و تمامیت خواهی جای خو را به مدارا، تحمل، تنوع پذیری، صداقت و صمیمیت و واقع گرایی ای بدهد که داکتر عبدالله نماد بارز و برجستۀ آن در جامعۀ امروز افغانستان است.

نه یک‌صدا نه یک‌رنگ هم‌صدا و رنگارنگ

 

حشمت رادفر,داکتر عبدالله,رییس اجرایی,کشور نیوز