پنج شنبه, ۹ حمل ۱۴۰۳

در راستای همگرایی منطقه‌ای

00

چگونه استراتژی روسیه در افغانستان منحرف شد؟

16 July 2022

اکرم عمروف و
جنیفر بریک مورتازاشویلی

منبع: National Interest

روسیه مانند بسیاری از کشورهای دیگر جهان، در یک دهه گذشته، دیدگاه خود را نسبت به طالبان که مدت‌ها به عنوان یک تهدید تلقی می‌کرد، تغییر داده است.

شکست ایالات متحده در افغانستان نشانگر افول توانایی تأثیرگذاری ایالات متحده امریکا برای ایجاد نظم در سراسر جهان بود. زمانی که ایالات متحده افغانستان را ترک کرد، روسیه تسلط طالبان را به عنوان فرصتی برای گسترش نفوذ خود دید. با این حال، به نظر می‌رسد که روسیه فراتر از توانایی و قدرت خود استفاده کرده است(یا می خواهد استفاده کند)، زیرا بسیاری از انتخاب‌های استراتژیک این کشور به نتیجه نرسیده است.

ولادیمیر پوتین طالبان را در آغوش گرفته است. وی از جامعه جهانی خواست تا ذخایر بانک مرکزی افغانستان را آزاد کند، برنامه های کمک های مالی را به این کشور بازگرداند و به تدریج از طالبان در “جامعۀ جهانی و میان دولت ها” استقبال کند. رهبر روسیه استدلال کرد که چنین اقداماتی برای جلوگیری از “تجزیه” افغانستان ضروری است. وی همچنین گفت که روسیه در حال حرکت به سمت حذف طالبان از فهرست سازمان های افراطی و تروریست است. روسیه همچنین دیپلمات‌های منصوب شده از سوی طالبان را تایید کرده و در عین حال از به رسمیت شناختن رسمی دولت طالبان سرباز می‌زند.

این یک تغییر قابل توجه در رویکرد روسیه نسبت به طالبان نسبت به چند سال قبل بود. پوتین پس از روی کار آمدن در سال ۱۹۹۹، موضع سختی را در قبال طالبان اتخاذ کرد. در مارچ ۲۰۰۰، مقامات ارشد کرملین به طالبان هشدار دادند که روسیه آماده حملات هوایی علیه اردوگاه های آموزشی جنگجویان چیچین است که در مناطق تحت تسلط طالبان در افغانستان حضور و فعالیت دارند. در سال ۲۰۰۳، دادگاه عالی روسیه طالبان را به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کرد و فعالیت آن را در خاک روسیه ممنوع اعلان کرد.

حالا چه چیزی باعث چنین تغییر استراتژیک شد؟

۱- روسیه ناظر و شاهد عملکرد فاجعه بار ایالات متحده در افغانستان بود. استراتژی نظامی و سیاسی ایالات متحده در افغانستان به جای ثبات پایدار، ناامنی فزاینده را شکل و گسترش داد. این امر به ویژه در مورد شمال افغانستان همسایۀ آسیای مرکزی صادق است که پس از سال ها پیشرفتِ آهسته، به سرعت در تابستان ۲۰۲۱ به دست طالبان افتاد. تلاش اشرف غنی رئیس جمهور پیشین برای کنترل متمرکز همراه با فقدان تفکر استراتژیک در واشنگتن در مورد تحولات افغانستان به فروپاشی سریع این سیستم کمک کرد.

۲- روسیه افغانستان را مکانی می‌دانست که می‌تواند ایالات متحده را در رقابت استراتژیک ژئوپلیتیکی درگیر کند. تحولات سوریه پس از سال ۲۰۱۱ و اوکراین پس از سال ۲۰۱۴ همکاری روسیه و نیروهای ناتو در افغانستان را تضعیف کرد. بی اعتمادی فزاینده به دلیل احیای رقابت بین این قدرت ها در خاک افغانستان رخ داد. در شرایط دشوار روابط با کشورهای غربی، روسیه تلاش کرد تا فعالانه‌تر در تحولات افغانستان مشارکت کند و نفوذ و توانایی‌های خود را در منطقه نشان دهد.

خروج ایالات متحده و ناتو از افغانستان در سال ۲۰۲۱ فرصتی را برای روسیه فراهم کرد تا نقش و نفوذ خود را در افغانستان شکل دهد و مستحکم کند.

روسیه تلاش کرد تا حضور نظامی-سیاسی خود را در آسیای مرکزی نیز تقویت کند. برای رهبری روسیه، حفظ و تقویت حضور نظامی اش در قرغیزستان و تاجیکستان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود/ است. زیرا روسیه به تقویت حضور و نفوذ امنیتی خود در آسیای مرکزی نسبت به تقویت موقعیت اقتصادی خود اولویت قایل است. بنابراین، در سال ۲۰۱۲ روسیه با تاجیکستان به توافق رسید که وجود پایگاه نظامی خود را تا سال ۲۰۴۲ تمدید کند. مدتی بعد، قرغیزستان تحت فشار شدید مسکو قرار گرفت تا قرارداد حضور ایالات متحده امریکا و ناتو را در سال ۲۰۱۴ در خاک خود(استفاده از پایگاه هوایی مناس که قیرغیزستان سالانه پنجاه ملیون دالر از امریکا می گرفت) تمدید نکند.
همچنین گمانه زنی های وجود داشته است که استخبارات ارتش روسیه در زمان حضور نیروهای امریکایی در افغانستان به طالبان پول یا جوایز نقدی می داد تا نظامیان امریکایی را از پا در آورند.

۳- روسیه از طریق افغانستان می‌خواهد تسلط خود را بر آسیای مرکزی تقویت کند یا پایدار بسازد. و از سوی دیگر می خواهد به جای پیروی از سیاست خارجی سایر کشورها، درک طالبان را در میان کشورهای منطقه تغییر دهد. با این حال، هیچ کشور آسیای مرکزی روابط خود را با طالبان قطع نکرد.

برعکس، آسیای مرکزی در تلاش است تا کریدورهای ترانزیتی جدید را از طریق افغانستان در جنوب آسیا ایجاد کند. آسیای مرکزی آرامش نسبی در افغانستان را پس از دهه‌ها بی ثباتی و جنگ به عنوان یک تحول مثبت می‌داند.
توسعۀ زیرساخت های اتصال (در واقع اتصال آسیای مرکزی از طریق افغانستان به جنوب آسیا و بنادر بحری پاکستان) به طور بالقوه می تواند نقش قاطع سیستم حمل و نقل روسیه را در تامین تجارت خارجی با کشورهای منطقه تضعیف کند. بنابراین، مسکو تلاش می کند تا این روند را مدیریت و توسعۀ این پروژه ها را هماهنگ کند.

روسیه برای چندین دهه، به دنبال تثبیت وجهه ی خود به عنوان یک ضامن امنیت در افغانستان بوده است. این کشور از تسلط طالبان برای افزایش هشدار در آسیای مرکزی و تقویت حضور نظامی و سیاسی خود استفاده می کند.
پس از فروپاشی جمهوری افغانستان، مسکو نیاز داشت تا مشارکت فعال خود را در امور منطقه ای نشان دهد و با انجام آموزش های نظامی در آسیای مرکزی، تداوم و ثبات امنیت را تضمین کند. ایجاد رابطۀ نزدیک مسکو با طالبان می تواند در این جهت باشد تا از نفوذ گروه های افراطی و دهشت افگن مانند داعش، جماعت انصارالله و جنبش اسلامی ترکستان به آسیای مرکزی جلوگیری شود.

با وجود این، روسیه استراتژی جامعی برای افغانستان تدوین نکرده است. سیاست آن همچنان تحت تاثیر پاسخ های تاکتیکی به تحولات است. به عنوان مثال، شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه روسیه به جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود که مخالف حکومت طالبان است، کمک تسلیحاتی می کند. اینکه رهبری مقاومت مخالف طالبان در تاجیکستان باقی می ماند احتمالاً از حمایت ضمنی روسیه برخوردار است.

به این ترتیب، روسیه شرط های خود را در برابر طالبان که با مخالفت سرسختانۀ داعش روبرو هستند،
حفظ می کند. البته این جنگ قدرت داخلی بین طالبان و دیگران، استراتژی روسیه را در قبال افغانستان پیچیده می کند.
رهبران روسیه ممکن است نگران باشند که رهبران طالبان به ایالات متحده نگاه کنند و کمک کنندگان غربی برای آنها به عنوان پردرآمدترین حامی ارجحیت داشته باشد.

همکاری روسیه و چین در افغانستان در حال افزایش است. با این حال، اعتبار و ماهیت طولانی مدت این مشارکت نامشخص است. با وجود آن واضح است که روسیه نسبت به دخالت نظامی چین در افغانستان محتاط خواهد ماند، زیرا این امر منافع مورد نظر این کشور را تهدید خواهد کرد. با این حال، عملکرد ضعیف روسیه در اوکراین باعث شده است که بسیاری از جمله چین، توانایی و دوام نیروهای روسی مستقر در تاجیکستان و قرغیزستان را زیر سوال ببرند.

افغانستان ممکن است برای همیشه در سایه ی سیاست قدرت های بزرگ باشد. اگرچه افغانستان و آسیای مرکزی از دیرباز محل بازی های بزرگ بوده اند، اما تعداد کمی از بازیگران درگیر در منطقه محدودیت های قدرت خود را درک کرده اند. در نهایت، این رقابت است که باعث بی ثباتی در افغانستان می شود. این دقیقاً برعکس چیزی است که روسیه از طریق تعامل با طالبان به دنبال آن است.