there is not post in layout 2
وزیر خارجه سابق افغانستان: با ایران همسو و همراهیم
رنگین دادفر سپنتا وزیر خارجه سابق افغانستان از حمله ایران...
جو بایدن افغانستان را به خاکِ سیاه نشاند!
11 November 2021
روحینا حیدری- فعال حقوق زنان
جو بایدن در روز شنبه هفتم نوامبر سال ۲۰۲۰ بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا برگزیده شد و خیلیها این اتفاق را میمون و مبارک خواندند، مخصوصاً تحلیلگران و سیاستدانان افغانستان. چرا که او راجع به سیاست خارجی آمریکا دیدگاههای متفاوتتری با ترامپ داشت. معتقد بود که در امور بینالمللی از قدرت نرم آمریکا باید کار گرفت، در حالیکه ترامپ گانگستروار عمل مینمود و از قدرت گرم ایالات متحده سخن میراند و لاف میزد، و ازین طریق جهان را تهدید میکرد و میترساند.
صاحب نظران سیاسی آمریکا، جو بایدن را سیاستمدار آرام، ولی ثابتقدم در آرمان صدرنشینی ایالات متحده آمریکا بر جهان، تعریف مینمودند. البته این هرگز بهاین معنا نبود که ترامپ نمیخواست، صدرنشین جهان باشد، بلکه نوع عملکرد آندو از هم متفاوت بود. بُنمایه و خلاصهی شعار انتخاباتی جو بایدن در رابطه با سیاست خارجی آمریکا این بود؛ «باید جهان را توسط قدرت نمونههای خود، نه توسط نمونههای قدرت خود رهبری کنیم.» از این موضوع نباید چشم پوشید، که سیاست بهکارگیری قدرت نرم و تبلیغاتی آمریکا، به عوض کودتاگریهای تسلیحاتی و لشکرکشیهای نظامی در جهان کاربرد بهتر و بیشتری داشته اشت. در بینش و نگرش سیاسی بایدن، قدرت نرم آمریکا، همان «قدرت نمونههای آمریکا» است، که تشکیل دهنده عناصر اساسی دموکراسی ایالات متحده به مفهوم عام آن بهشمار میرود.
دفاع و جانبداری از ارزشهای آمریکا و پایبند بودن به عهدنامههای جهانی، دفاع از حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی داشتن عقیده و مذهب، دفاع از آزادیهای مدنی و تساوی جنسیتی در امور اجتماعی_سیاسی، ایجاد و حمایت از بنیادها و سازمانهای رضاکار و خیریه، دفاع از محیط زیست و حیات وحش و کمکهای مالی هنگفت به ملل و کشورهای در حال رشد و… شاخصههایی بودند که جو بایدن از آنها به عنوان «قدرت نمونههای آمریکا» در کمپینهای انتخاباتیاش یاد میکرد. این شاخصهها در درون جامعهی مردمی آمریکا هم به ارزشهای اساسی و بنیادین تبدیل شده است، که دموکراسی ایالات متحده آمریکا را با آن میتوان تعریف نمود. گرچه این ارزشها، در خارجاز کشور آمریکا، ابزاریست در جعبهی سیاست خارجی این کشور؛ ابزاری که در همهجا به یکنوع استعمال نمیگردد. بهطور مثال، نقض حقوق بشر در عربستان سعودی و ایران، برای کارگردانان سیاست خارجی امریکا وزن و اهمیت مساوی ندارد، بلکه آنها نسبت به ایران سختگیرتر و بهانهگیرتر استند. به رغم همهی این نقیصهها، دستآورد بیستسالهی بهکارگیری «قدرت نمونههای آمریکا» در افغانستان، قابل تمجید و ستایش است. چراکه در مقابل «قدرت نمونهها»، استفاده از «نمونههای قدرت» هیچگونه دستآوردی نداشته، و حتا ماشین عظیم جنگی و تکنولوژیکی پیشرفتهی آمریکا در مقابل تروریسم جنگسالار و تریاکمحور چون طالبان، ناکارآمد بوده است.
آقای جو بایدن با این ایدهها در کاروزار میدان انتخاباتی ایالات متحده آمریکا حضور پیدا کرد و رقیب سرسخت دونالد ترامپ گردید. وی با ارائهی این دیدگاههایش محبوبیتی قابل توجهی را در بین عموم ملت آمریکا، رسانههای جمعی و تبلیغاتی، سناتوران آمریکایی و همچنان در پیشگاه دیگر ملتها از کشورهای مختلف، که باور به ارزشهای دموکراسی و لیبرالی داشتند، کسب نمود. و بالاخره کرسی ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا را از آن خود کرد. پس از اکتساب مقام ریاستجمهوری، جو بایدن مبارزهی سختی را پیش رو داشت، چراکه او، ادارهی ابر قدرت پر تشنج، آشفتهحال، چند پارچه، و منزوی در صحنهی جهانی را از رئیس جمهور پیشین آمریکا، یعنی دونالد ترامپ، به ارث برده بود. اکثریت اندیشمندان، سیاستدانان و سیاستورزان از سراسر دنیا نسبت به بازگشت آمریکا در صحنه رهبری جهانی تردید داشتند. متحدان اقتصادی، نظامی و سیاسی ایالات متحده آمریکا اعتمادشان را نسبت به این کشور از دست داده بودند، قدرتهای فرصتطلب هم در پی استفاده از وضعیت پیشآمدهی پس از ترامپ بودند.
بایدن باچنین وضعی روبهرو بود و باید به همهی این معضلها رسیدهگی میکرد. از میان دهها معضل بزرگ جهانی، مسألهای بهاصطلاح صلح افغانستان، که با کارگردانی آقای خلیلزاد به راه افتاد بود، هم به بنبست گیر کرده و برای جو بایدن تبدیل به یک معمای بزرگ شده بود. اینکه چرا مسأله افغانستان و توافقنامه آمریکا با طالبان معمای سیاست خارجی جو بایدن شده بود را میتوان از اظهارات سالهای قبلتر از ریاستجمهوریاش فهمید. و آن اینستکه آقای بایدن در دوران ریاستجمهوری اوباما، تنها فردی مخالف پالیسی «دولتسازی» در افغانستان بود. چراکه باور داشت، افغانستان کشور کثیرالاقوام و سازش ناپذیر است و هرگز مردم اش یک ملت متحد و منسجم شده نمیتواند. اما با ترک کامل افغانستان و سازش با قاتلان سربازان آمریکایی هم موافق نبود.
پروژهیی که ترامپ و خلیلزاد بهپیش گرفته بود، سازش با تروریسم، واگذاری افغانستان به تروریستپروران منطقه و به حاشیه راندن کامل دولت افغانستان بود، که بایدن نمیتوانست به آسانی با آن کنار بیاید. او میخواست از جنگ پایانناپذیر افغانستان پا پس بکشد؛ ولی نمیخواست افغانستان را به رقبای جهانی و منطقهای آمریکا بهطور کامل واگذار کند. جو بایدن به حیث معاون ریاستجمهوری آمریکا در اداره اوباما، معتقد بود که نمیشود ملت چندپارچهای چون افغانستان را با سیاستمداران فاسد، خودمحور و قومگرا سراز نو ساخت و آن را در اطراف یک مرکزیت قوی جمع کرد و متحد نگه داشت؛ ولی میشود با ایجاد یک دولت غیرمتمرکز آن را حفظ کرد. محراق بیباوریهای جو بایدن نسبت به سیاست دولتسازی در افغانستان، در آن زمان، بر فساد مهارناپذیر دولت حامد کرزی و حاکمیت بیچونوچرای جنگسالاران در أمور اداری و دولتی استوار بود.
و اما جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، به همهی باورها و دیدگاههای گذشتهاش -که در کمپینهای انتخاباتیاش به افتخار از آن یاد میکرد- پشت نمود و بالآخره همان کاری را کرد، که ترامپ و خلیلزاد پروژهسازی کرده بودند. او نیروهایش را از افغانستان بیرون نموده و دولتِ افغانستان را -که در طول بیستسال آمریکا از آن حمایت مالی و نظامی کرده بود- تنها گذاشت و سبب سقوط اش شد. او از خون ۲۴۰۰ نفر سرباز آمریکاییایکه در افغانستان برای منافع آمریکا جنگیده و کشته شده بودند، چشمپوشی کرده و کشته شدن بیش از نیممیلیون افغانستانی را نادیده گرفت. وی با تصمیم دور از موازین اخلاقیاش، در حق متحدان افغانی و سربازان دولتاش جفا روا داشته و خیانت کرد، و در نظر همهگان میزان محبوبیتاش را بهشدت کاهش داد. او با بیشرمی تمام در رسانهها حاضر شد و از تصمیماش دفاع کرد و آنرا به نفع آمریکا خواند. تصمیمی غلطیکه منجر به مسلط شدن جنگسالاران شورشی و تروریستان طالب در افغانستان گردیده و همهی ارزشهای دموکراتیکیای که بیستسال برای رسیدن به آن تلاش شده بود را به خاک یکسان نمود. او مردم افغانستان را اعم از کودک و نوجوان، جوان و پیر، مرد و زن، باسواد و بیسواد به خاک سیاه نشاند و لشکر جهل و نادانی را بر سر این مردم مظلوم و فقیر مسلط ساخت. با این سیاستگذاری غلط و خودخواهانهی جو بایدن، حالا سرنوشت چهلمیلیون مردم افغانستان توسط گروه تروریستی به گروگان گرفته شده و آیندهی این سرنوشت نامعلوم است. فقر و بیکاری بیداد میکند و عنقریب است، که مردم از گرسنهگی هلاک شوند. این دُگماندیشان ، بر زنها و دانشجویان دختر ظلم میکنند و گویا میخواهند فرصت تحصیل علمودانش را از آنها بستانند.
مسؤولیت همهی این ظلمها بر دوش شخص جو بایدن بهطور خاص و دولت آمریکا بهطور عام است، چراکه کشور افغانستان متحد سیاسی_نظامی آمریکا بود و اداره جو بایدن نباید این کشور را در این مخمصه رها کرده و مسبب گرفتاریاش در این بحران میشد.