there is not post in layout 2
وزیر خارجه سابق افغانستان: با ایران همسو و همراهیم
رنگین دادفر سپنتا وزیر خارجه سابق افغانستان از حمله ایران...
از کابل تا اسلامآباد؛ نخبگان افغانستان چگونه فرار کردند؟
07 April 2022
مصطفی مدثر
وقتی در اوسط ماه اگست نظام مبتنی بر مردمسالاری در افغانستان فروپاشید، بخش بزرگی از شهروندان، کارمندان پیشین دولت و روشنفکران و استادان دانشگاه دست به مهاجرت زدند. اما پیش از فروپاشی و بعد از آن تنها دو کشوری که برای مردم افغانستان ویزا صادر میکرد، پاکستان و ایران بود. تمام کشورهای دیگر به شمول همسایههای آسیای میانه و چین صدر ویزا را حتا یک ماه پیش از سقوط هم توقف داده بودند. نظام حاکم در افغانستان که از پول هنگفت کمکهای جهانی و خون هزاران انسان بناء یافته بود؛ چنان فروپاشید که کسی تصور نمیکرد، یک ارتش و نظام قدرتمند به این زودی سقوط کند. طبق آمار آمریکاییها ارتش افغانستان تنها نزدیک به 100 میلیار دالر تجهیزات نظامی داشت. سقوط نظام موجود جدید از مهاجرت را به این کشورها رقم زد که تفاوتهایی با دور قبل داشت.
پاکستانیها که تجربۀ یک دور دیگر مهاجرت مردم افغانستان را داشتند، اینبار متفاوتتر برنامهریزی کردند و نگذاشتند مردم بدون گذرنامه و ویزا به پاکستان سفر کنند. در کنار گذرنامه و ویزا در مرز تورخم از کسانی که میخواستند عبور کنند، یک سند دیگر به نام «گیتپاس» یا اجازهنامهسفر به پاکستان میخواست که این کار مهاجرت مردم را به حداقل تقلیل داد. اما با آن هم رسانهها و مقامات پاکستانی میگویند که نزدیک به سهصدهزار شهروند افغانستان پس از سقوط نظام به پاکستان پناه آورده اند که به نظر میرسد رقم بلندی باشد.
افرادی که این بار به پاکستان به عنوان مهاجر آمده اند؛ بسیار متفاوتتر از موج مهاجرینی است که در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی شکل گرفته بود. اینبار برعکس گذشته همه دارای مدرک قانونی مانند گذرنامه و ویزا هستند. اکثریت در مناطق اعیان نشین اسلامآباد مسکن گزین شدند؛ طبقۀ نخبه و دارای تخصیلات عالی هستند. بیشتر این افغانها به خاطر طی مراحل ویزا به کشورهای غربی به پاکستان آمده اند. بخش بزرگی از طبقۀ متوسط و با کلاس افغانستان فعلاً در اسلامآباد زندهگی میکنند و انتظار رفتن به کشورهای غربی را دارند. در این گزارش روایت افغانهای را بازگو میکنیم که با تمام سختی توانستند خود را به پاکستان برسانند.
حارث جمالزاده، از مجریان معروفی تلویزیونی افغانستان است که با خانواده خود به خاطر پرونده مهاجرت به یکی از کشورهای غربی انتظار ویزا را میکشد. حارث دارای دو مدرک کارشناسی ارشد در بخش روزنامهنگاری و روابط بینالمللی است. وی سالها به عنوان گردانندۀ برنامههای سیاسی و مسوول برنامههای سیاسی تلویزیونهای طلوعنیوز، یک و خورشید کار کرده است و همچنان به چند دانشگاه خصوصی در کابل تدریس میکرد. حارث میگویند که وی آخرین گفتگویش را یک هفته پیش از سقوط کابل با راس ویلسن، سرپرست سفارت امریکا در کابل داشت، تصویر هم نمیکرد که کابل به این زودی سقوط کند.
حارث همچنان میافزاید: وی زمانی که ولایتها یکی پی هم سقوط میکرد به فکر رفتن از کشور بخاطر نجات جانش و فامیلش شد و تنها سفارتخانههایی که در کابل ویزا صدور میکردند؛ ایران و پاکستان بود. او به سفارت پاکستان میرود تا ویزا بگیرد. ویزای وی چند روز طول میکشد. به تاریخ 15 اگست وقتی از همه چیز بیخبر به دنبال رفتن ویزا در سفارت پاکستان میرود خبر سقوط کابل به وی داده میشود؛ حارث که اکنون در پاکستان است علاوه میکند: نخست تعجیب کردم که چطور ممکن است کابل و افغانستان سقوط کرده باشد؛ اما وقتی بیرون از سفارت شدم. دیدم که واقعاً وضعیت شهر از هم پاشیده است و وسایل نقیله نیست که من را تا خانه ببرد. سراسیمه میشوم و برای شوکهکننده است.
از حارث، در مورد گفتگوهای صلح پرسیدم که به عنوان خبرنگار چه فکر میکرد. وی حکایت جالبی داشت.« در ماه جولای، تلویزیون یک که مسوولیت برنامههای سیاسی آن به دوش من بود. قرار بود که گفتگوی ویژه با رییس جمهور غنی داشته باشیم. وعده ارگ این بود که رییس جمهور، تمام جزییات پروسه صلح را با مردم در این مصاحبه در میان میگذارد. بعداً بخش مطبوعات ارگ ریاست جمهوری اطلاع دادند که این گفتگو مشترکاً میان تلویزیون شمشاد و تلویزیون یک برگزار شود. از تلویزیون یک، من حارث جمالزاده و از تلویزیون شمشاد میرویس ستانکزی از رییس جمهور سوال میکردیم.
بخشی از وسایل تخینیکی را بخاطر ثبت برنامه به ارگ ریاست جمهوری انتقال دادیم. اما سرانجام این گفتگو لغو شد و میرویس ستانکزی هم سخنگوی وزارت داخله گماشته شد. وی میگوید که پرسشهای فراوانی داشتم تا مستقیم از اشرف غنی بپرسم وطن به کدام سوی میرود؟ آیا معاملۀ در کار است یا خیر؟ پس از لغو گفتگو و اطلاعات جسته و گرخسته من از نتیجه صلح ناامید شده بودم.
این گرداننده برنامههای سیاسی، 29 روز پس سقوط طالبان در جای مخفی بود تا که بتواند سند اجازه نامه عبور از مرز پاکستان را به دست بیاورد و سرانجام به دشوارهای زیاد به پاکستان رسیده است. وی میگوید که طالبان خشنترین و ظالمانهترین برخوردها را علیه مردم در مزر تورخم میکنند. تنها امیدی که دارد بتواند به یکی از کشورهای غربی برود تا آینده همسر و سه کودک وی تضمین شود. میگوید با انتقاد تندی که علیه گروه طالبان داشته است. اگر به افغانستان برود زندهگی وی به شدت در خطر است. حارث میگوید که وضعیت آزادی بیان در افغانستان بسیار ناامیدکننده است و طالبان با هیچ نوعی آزادی سرسازگاری ندارند.
سید فرودس فرامرز، بعد ازسقوط افغانستان به پاکستان امده است. فردوس پیش از سقوط نظام به عنوان رییس دادستانی ولایت میدان وردک در همجوار کابل اجرای وظیفه مینمود. فردوس مدرک کارشناسی حقوق و کارشناسی ارشد جزا و جرم شناسی دارد. میگوید که بیشتر از ده سال در بخشهای مختلف دادستانی کل افغانستان وظیفه انجام داده است و آخرین ماموریت وی قبل از سقوط نظام، رییس دادستانی میدان وردک بود. میگوید که در مورد سقوط نظام اصلاً تصویر نمیکرد. وقتی با همکاران و مقامات دادستانی در مورد سرنوشت و آینده ما صحبت میکردیم. میگفتند که طالبان قرار است که با یک توافق بیایند. نظام و ساختار از میان نمیرود.
اما به یک بارهگی همه چیز فروپاشید. وی میافزاد « بعداز سقوط جمهوریت، حدود چهارماه در کابل بودم و شرایط زندهگی برایم خیلی سخت شده بود. چون با به قدرت رسیدن طالبان تمامی زندانیها از زندان ها آزاد شدند و من بحیث دادستان در سالهای مختلف تعداد زیاد جنایت کاران را در قضایای، فروش مواد مخدر، اختطاف، قتلهای ناموسی، تجاوز جنسی، ازدواجهای اجباری، سرقتهای مسلحانه،آزار و اذیت زنان و قضایای ناقضین حقوق بشری را زندانی نموده بودم. اما بعد از رهائی زندانیان زندهگی برایم نهایت دشوار شده بود. جداً زیر تهدید قرار داشتم و از روی مجبوریت محل زندهگیام را چهار بار تغییر دادم و حتی نزدیکترین اقاربام نیز محل بود و باشم را نمیدانستند.
وی میگوید که پس از چهارماه تلاش و چندین بار درخواست ویزا سر انجام توانستم خود را به پاکستان برسانم. چهرههای زیادی از نخبگان افغانستان در پاکستان هستند و مثل من تلاش دارند که به یکی از کشورهای اروپایی یا امریکا بروند. فردوس میگویند که خوشحالم که زنده از افغانستان بیرون شده است. اما هنوز در حالت بیسرنوشتی به سر میبریم و منتظر روند پروندهاش به مهاجرت است. عمدهترین دلیلش مهاجرت به پاکستان را فرار از انتقامجوی مجرمانی که زندان کرده بود و همچنان رفتن به خارج از یکی از کشورهای غربی میداند.
عبدالجمیل احساس، پس از سقوط نظام به پاکستان آمده است. وی دارای مدرک لیسانس و کارشناسیارشد از رشتۀ روابطبینالملل است. پیش از سقوط کابل، به عنوان استاد دانشگاه و مشاور کمیسیون روابطبینالمللی مجلس نمایندهگان افغانستان کار میکرد. وی میگوید که تمام دستآوردهایم را از دستدادم و سقوط نظام بدترین خاطره زندهگیاش را رقم زده است. جمیل، روز 15 اگست ویزاش را از سفارت پاکستان میگیرد. میرود به دانشگاه تا با همکارانش خدا حافظی که به تاریخ 18 اگست تصمیم سفر به پاکستان را دارد. بعد از خدا حافظی ساعت 11 قبل از ظهور متوجه میشود که نظم شهر کابل به هم خورده است و هیچ نیروی امنیتی در شهر دیده نمیشود.
جمیل پس از این که به خانه رفت، با اعضای خانواده به جای دیگری رفتند تا مصون بمانند و 22 روز پس از سقوط کابل با گرفتن اجازه نامه سفر به پاکستان آمده است. او میافزاید که در 22 روز کمتر از 5 بار به بیرون رفته است و هیچگاهی نمیخواست با طالبان مقابل شود. جمیل احساس، حالا دیگر احساس راحتی دارد که در اسلامآباد زندهگی میکند و به دنبال پرونده مهاجرت خود است تا به یکی از کشورهای غربی مانند هزار انسان دیگر برود. وی میگویند که این دومین باری است که به پاکستان مهاجرت کرده است. زمانی که کودک بود و طالبان بار نخست افغانستان گرفت به پاکستان فرار کرد. حالا او خود سه کودک دارد. از گرانی و گرایه خانه در اسلامآباد شکایت کرده میگوید این بار آدمهای به پاکستان آمده اندکه توانایی مالی دارند.
از وی پرسیدم که نگاهش به آینده چه گونه است، با اندکی تاخیر اشاره میکند که دیگر هیچ امیدی به رفتن به افغانستان ندارد؛ طالبان به هیچ کسی رحم نمیکند. رویایی داشتن یک افغانستان توسعهیافته را غنی و تیماش به باد داد. هر چه در 20 سال گذشته با همۀ دشواریها که به دست آمده بود نابود شد. نسل جوان، نسل نخبه و طبقه متوسط افغانستان همه مهاجر شدند و شکست نظام پایان غمانگیزی برای ما بود.
ذبیح انوری، از بازرگانان متوسط، افغانستان است که پس از شکست دولت به پاکستان آمده است. انوری در کابل مالک یک شفاخانه خصوصی است و خودش هم تا مقطع کارشناسی ارشد تخصیلات عالی دارد. وی پیش از ده سال میشود که در بازار کابل فعالیتهای اقتصادی کوچک و متوسط دارد. حالا که تمام اقتصاد در افغانستان ورشکسته شده است ذبیح را وادار به ترک کابل کرده است و در اسلام آباد مسکن گزین شده است. ذبیح میگویدکه تمام فکر و تلاشش این بود که با معیاریسازی خدمتی صحی زمینه تداوی با کیفیت و ارزان را در کابل فراهم کنند تا از رفتن شهروندان به هندوستان و پاکستان به بخاطری تداوری جلوگیری شود. وی میگوید که تنها در شفاخانه کوچک ما بیشیر از 30 نفر کار میکردند یعنی سی خانواده به گونه مستقیم و غیر مستقیم برای گذاران روزگارشان از این فعالیت ارایه خدمت صحی پول به دست میاوردند.
از او پرسیدم سرمایهتان چه شد: « من همه سرمایهگذاری ده سالهام را در کابل گذاشتم. بخشی از پول در بانک گیرمانده است؛ به دنبال رفتن به بیرون از افغانستان شدم. تنها کشور که ویزایش را میتوان به دشواری به دست آورد پاکستان بود. در گذشتهها ویزا پاکستان رایگان بود. حالا در باز سیاه به چند صددالر و هفتهها انتطار میتوان ویزا پاکستان را دریافت کرد. به دلیل اذحام بیش از حد در تورخم به دنبال آمدن به هواپیما شدم که یک تکت که قبل از طالبان 150 دالر بود. من یک تکت یک طرفه را 1000 دالر امریکایی خریدم و به پاکستان آمدم. ذبیح بر خلاف دیگران هیچ پرندۀ مهاجرت به کشورهای غربی را ندارد. میگوید به پاکستان آمده است تا بتواند به کشور دیگری برای ادامه تخصیلات عالی برود. از وضعیت فعلی افغانستان بسیار ناامید است.« با امدن طالبان، نخبگان افغانستان و طبقۀ متوسط از همه بیشتر آسیب دیدند.
بعد از ورود طالبان در کابل شماری زیادی مردم از ورزشکاران تا خبرنگاران و اعضای جامعه مدنی و فعالانی اقتصادی و دانشگاهان افغانستان از ناگزیری دست به مهاجرت زده اند. آنها اکنون در کمپهای مهاجرین، کشورهای همسایه و کشورهای اروپایی در سردرگمی قرار دارند و انتظار یک زندگی خوبتر را میکشند. جمهوریت، ارزشهای انسانی، ازادی بیان و رسانهها متوقف شدند و افغانستان بیست سال به عقب رفته است. شاید هیچیکی از سیاستمداران و نخبهگان که اکنون در آوارگی به میبرند پیشبینی نمیکردند که ارتش و نظامی مستقر در افغانستان 11 روز دوام نمیآرود و این گونه فرومیباشد.