جمعه, ۱۰ حمل ۱۴۰۳

در راستای همگرایی منطقه‌ای

99999

آموزش و پرورش سنگ‌بنای توسعه است

24 December 2018

مصاحبه با بشیر احمد انصاری، پژوهشگر در حوزۀ دین، جامعه شناسی و آموزش و پرورش

تعریف شما از نهاد آموزش و پرورش چیست؟
پاسخ: نهادهای آموزش و پرورش مؤسساتی اند که انسان را در جهت نمو و رشد همه‌جانبۀ شخصیت و تفاعل با آنچه در اطراف خویش می‌بیند کمک می‌نمایند. نهاد آموزش و پرورش دارای شخصیت ادبی و امتداد طبیعی کانون خانواده است. رسالت اصلی نهاد آموزش و پرورش نهادینه‌ساختن ارزش‌ها و معیارهای ضروری جامعه در انسان است. این ارزش‌ها جامعه را به‌سوی ثبات و امنیت و استقرار و هماهنگی و وحدت سوق می‌دهد. از نظر دورکایم جامعه وقتی می‌تواند به بقای خود ادامه دهد که نوعی هماهنگی و تجانس و تکامل میان افراد آن دیده شود. از هین جهت وقتی ما نصاب تعلیمی خویش را می‌سازیم و از تجارب دیگران استفاده می‌کینم باید خیلی متوجه این نکته باشیم.

آموزش پرورش در متون دینی به ویژه در دین اسلام از چه جایگاهی برخوردار است؟
در رابطه به پیوند آموزش و پرورش با دین خیلی می‌توان حرف زد. قرآن کریم خود کتاب آموزش و پرورش است. پیامبر اسلام وقتی که خود را معرفی می‌کند، می‌فرماید: «بعثت معلما». یعنی: «من به عنوان یک معلم مبعوث شده‌ام». در صدر اسلام کسانی که برای فتح شهرها می‌رفتند معلمان بودند که مصعب بن عمیر را می‌توان نمونه آورد. قرآن کریم وقتی که فرود آمد با واژۀ «بخوان» شرف نزول یافت. قرآن کریم پس از مقدمه‌اش که سورۀ فاتحه است، با فرضیۀ «ذالک الکتاب لا ریب فیه» آغاز می‌شود، یعنی این کتابی است که شکی در آن نیست و سپس تمامی آیات آن بر محور اثبات همین فرضیه می‌چرخد. زمانی که قرآن را می‌گشاییم نخستین حرفی که به چشم ما می‌خورد حرف «ب» است. آیا این تصادفی است؟ مسلمانان معتقد اند که هیچ چیزی در قرآن تصادفی نیست. قرآن کریم در حقیقت با حرفی آغاز یافته که به گفتۀ دانشمندان تعلیم و تربیه، کودکان سخن را با آن آغاز می‌کنند. اصوات «بابا»، «بابه»، «پپه»، «پاپای» را می‌توان نمونه آورد. مخارف حروف «ب» و «پ» مشترک بوده و حرف «ب» در عربی از «پ» هم نماینده‌گی می‌نماید. حرف «ب» از مخرج لب بیرون می‌شود و «ب» نخستین مخرج در نظام صوتی است. این حرف همچنان در زبان عربی از ثقیل‌ترین و مهمترین حروف عربی به شمار رفته و دارای بیشتر از ۱۵ معنی می‌باشد.
در عرصۀ آموزش و پرورش ما مفهومی داریم به‌نام «مراتب معرفتی بلوم» که در حقیقت سلسله مراتب آموزشی است که به‌نام «بلوم تکسانومی» یاد می‌شود و سلسله مراتب آموزش را به شش مرحله و سویه تقسیم نموده است که عبارت اند از ۱٫ تذکر و نامگذاری و شناخت ۲٫ فهم و شرح و ترجمه و تلخیص ۳٫ تطبیق و قیاس و استنباط ۴٫ تحلیل و تجزیه و استقراء و تمییز ۵٫ ترکیب و ابتکار و پیشنهاد ۶٫ تقویم و نقش و ارزشگذاری.
پس از بلوم اندرسن آمد تا طرح بلوح را توسعه بدهد. او مراحل آموزش را به سویه‌های ذیل طبقه‌بندی نمود: به‌خاطر آوردن، فهم، تطبیق، شکستن مواد به اجزای ساختاری، ارزیابی و آفرینش و تولید. این مراحل معرفتی در صنف‌ها، دفاتر معلمان و مراکز آموزشی در امریکا نصب شده است. وقتی که به قرآن کریم مراجعه می‌نماییم می‌بینیم که قرآن کریم از مراحل آموزشی بیشتر و دقیقتری حرف زده است که می‌توان به مفاهیم قرآنی تفکر، تعقل، تذکر، تبصر، تدبر، تفقه، تعلم، تفهم، نظر … یاد نمود. این واژه‌ها و مفاهیم صدها بار در قرآن کریم تکرار شده و هر کدام به مرحلۀ خاص آموزشی و عمق و پهنای خاص آن اشاره می‌کند. در این رابطه سخن زیادی به گفتن است که خدا کند فرصتی برای آن مهیا شود.

هنگامی که بحث از تغییر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و… در یک جامعه مطرح می‌گردد، پای نهاد آموزش و پرورش نیز دخیل می‌شود. هنگامی که از توسعه، روشنگری، پیشرفت و آزادی صحبت می‌شود، همچنان بحث آموزش و پرورش مطرح می‌‍‌گردد. ایمانویل کانت راه و روش روشنگری را در چارچوب آموزش و پرورش جست‌وجو می‌کند. ژول میشله در بارۀ اهمیت آموزش و پرورش گفتۀ جالبی دارد: “اولین بخش سیاست چیست؟ آموزش و پرورش. دومین بخش آن؟ آموزش و پرورش. و سومین بخش: آموزش و پرورش.”
آقای انصاری به باور شما چرا تا این حد آموزش و پرورش در دیدگاه متفکران قدیم و جدید مهم و مطرح است؟
پاسخ: آموزش و پرورش صنعت ساختن انسان است. صنعت و پیشۀ انسان‌سازی کار ساده‌یی نیست. من در ملاقاتی که با مسوول سابق مکتب‌های «افغان ترک» داشتم برای‌شان گفتم که دیگران در اینجا پول می‌فرستند و عسکر می‌فرستند و موتر می‌فرستند، ولی شما آمده‌اید تا در زمینۀ ساختن انسان ما را کمک کنید. مهمترین بخش بازسازی در کشور ما و در هر کشور جنگ زده دیگر بازسازی انسان آن کشور است. اگر انسان بر مبنای اصول درستی بازسازی نشود، این همه خشت و سنگی که به‌نام بازسازی روی هم گذاشته شده است، بازهم توسط همین انسان تربیت نشده صد بار دیگر تخریب خواهد شد. تربیت در دید تمامی متفکران اهمیت دارد و شاید یگانه رشته‎یی باشد که همگی بر اهمیت آن تأکید ورزیده اند چه در عصر یونان قدیم، چه در دوره رنسانس چه در شرق، چه در غرب، چه در گذشته‌های دور و چه امروز.
چندی قبل به مکتب یکی از کودکانم رفته بودم. در دیوار آن مکتب جمله‌یی رایافتم که فکر می‌کنم تراوش اندیشه یکی از معلمان آنجا بوده باشد و من آن را در تلیفون خود یادداشت گرفتم. آن جمله این چنین بود:
“A hundred years from now it will not matter what my bank account was, the sort of house I Lived in, or the kind of car I drove…. But the world may be difference because I was important in the life of a child.”
ترجمه:« صدها سال پس از امروز این مهم نخواهد بود که شمارۀ بانکی من چه وضعی خواهد داشت، در چه نوع خانه‌یی زندگی کرده‌ام، کدام مادل موتری را سوار شده‌ام… اما جهان «آن روزگار» شاید متفاوت باشد به‌خاطر اینکه من در زندگی کودکی مهم بوده‌ام».
امروز میان دموکراسی و آموزش و پرورش و میان رفاه اجتماعی و آموزش و پرورش رابطه قایل اند. جاپان نه ثروت سرشار طبیعی دارد، نه مساحۀ بزرگ، نه زور و سلاح؛ ولی با سلاح آموزش و پرورش داخل هر خانۀ شده و جهان را از لحاظ اقتصادی اشغال نموده است.

سیر تکامل آموزش و پرورش در گسترۀ تاریخ معاصر چگونه بوده است؟ امروزه آموزش و پرورش به گونۀ چشمگیری رشد کرده و فراگیر شده و در کشورهای جهان اول ۹۹ درصدِ شهروندان این کشورها با سواد هستند. چگونه شده که کشورهای جهان در این بخش تا این حد پیش رفته و توسعه داشته‌اند؟
پاسخ: بشریت در عالم پیشرفت است و سواد لازمۀ زندگی انسان در عصر حاضر است. همین که ما می‌بینیم جهان اول بیشتر با سواد است، این خود می‌تواند معیار مهمی در جهت سنجش پیشرفت کشور های جهان باشد. اگر می‌خواهید اقصاد شگوفا داشته باشید، باید باسواد باشید. اگر خواسته باشید از لحاظ بهداشت در سطح بلندی قرار داشته باشید این هم به سواد مربوط می‌شود. اگر اراده دارید جامعه‌یی متحد و همنوا داشته باشید، این امر نیز به سواد بر می‌گردد. اگر دل تان می‌خواهد که دیگران بر گردۀ تان سوار نشوند و برنامه‌های خویش را به هزینۀ خون تو و فرزندان‌تان پیاده نسازند، باید سواد داشته باشین. اگر می‌خواهیم بر دشمنان کشورمان غالب آییم این هم با سطح بلند سواد ممکن است. امروز کشورهای بسیار ثروتمند نفتی در چند قدمی ما وجود دارند که جهان به دیده حقارت به سوی شان می‌نگرند چون تنها ثروت نمی‌تواند احترام بیاورد.

به گونۀ مقایسه‌یی وضعیت نهاد آموزش و پرورش در کشورهای جهان اول و کشورهای در حال گذار و یا جهان سوم را بررسی کرده و نقش عدم رشد تعلیم و تربیه در عقب‌مانی کشورهای جهان سوم را به صورت فشرده بیان کنید؟
پاسخ: من از تجربۀ خودم می‌گویم نمی‌خواهم خیلی نظریه پردازی کنم. در نهادهای تعلیمی ما و هند و پاکستان و شاید کشورهای دیگر یک بیماری خطرناکی وجود دارد که کشنده‌تر از پشۀ ملاریا است و ما آن را در روزهای تعلیم «میخانیکی کردن» می‌نامیدیم و پاکستانی‌ها و هندوستانی‌ها آن را «رته کرنا» گویند. شاگردان مبتلا به این بیماری همه چیز را حفظ می‌کنند، تو گویی متن مقدس دینی را به حافظه می‌سپارند. این برای سیستم تربیتی یک جامعه زهر قاتل است. من نمی‌دانم که این بیماری از کجا آمده و وارد نظام تعلیمی معارف رسمی ما شده است. همین‌قدر می‌دانم که این بیماری در مدارس دینی شایعتر است و آن‌ها همه چیز را به منوال ضرب، ضربا، ضربوا و یا «ضرب زبانی» حفظ می‌نمایند و با در نظر داشت این که سیستم تعلیم دینی در افغانستان بر نظام تعلیم رسمی سبقت دارد، شاید این مشکل از همانجا انتقال کرده باشد. در غرب یک اصطلاحی وجود دارد که به‌نام Critical Thinking شناخته می‌شود که می شود آن را به مفهوم «تفکری منتقدانه» ترجمه نمود. در اینجا حتی ضرب زبانی را حفظ نمی‌کنند.

شما در ایالات متحدۀ امریکا زنده‌گی می‌کنید، اندکی در بارۀ وضعیت نهاد تعلیم و تربیه در این کشور معلومات داده و همچنان نقش آموزش و پرورش در پیشرفت امریکا چگونه بوده است؟
پاسخ: در طول و عرض امریکا در حدود پنج‌هزار نهاد تحصیلات عالی چون دانشگاه و کالج خصوصی و دولتی فعالیت دارد. در این‌جا هزینۀ تعلیم و تربیۀ مکاتب از سه جهت تأمین می‌شود: حکومت فدرال، ایالت‌ها و واحدهای محلی. مکاتب به سه گونه تقسیم می‌شوند: حکومتی، خصوصی و آموزش و پرورش منزلی. مراحل تعلیمی مکاتب هم سه بخش است: ابتدائیه، متوسط و لیسه. در امتداد سال از شاگردان مکتب چندین امتحان را می‌گیرند که شباهت با امتحان کانکور ما دارد. این امتحانات از سوی ایالت و یا نهادهای دیگر دولتی تهیه می‌شود و سویۀ هر مکتب را تعیین می‌کند. نسبت سواد در میان امریکائی‌ها ۹۹ درصد است.
امریکا در عرصۀ آموزش و پرورش ابرقدرت نبوده و مشکلات خاص خودش را دارد، ولی مسأله مهم این است که امریکائی‌ها پیوسته متوجه مشکلات‌شان هستند. در آن زمانی که شوروی‌ها در عرصۀ فضا به پیشرفت‌هایی نایل آمدند، در امریکا گزارش مشهوری به نشر رسید که عنوانش بود: A Nation at Risk و یا «ملتی در معرض خطر». در این گزارش آمده بود: برای نخستین‌بار ما می‌بینیم که فرزندان امریکائی‌ها نسبت به پدران‌شان کم هوش‌ترند و اگر در این زمینه پای عاملی خارجی در میان باشد باید آن را جنگی علیه ملت امریکا دانست. در اوایل دهۀ هشتاد امریکائی‌ها به اصلاحات تعلیمی و تغییر نصاب و طرح برنامه‌هایی برای بالا بردن ظرفیت‌های معلمان و بهتر ساختن شرایط زنده‌گی شان توجه نمودند.
آموزش و پرورش در امریکا مشکلات خاص خود را دارد. در این‌جا بیشتر بر آموزش اتکا صورت می‌گیرد تا پرورش اخلاقی. در لیسه‌ها شاگردان زیادی معتاد به چرس و هیروئین اند. گاهی هم شاگردان و استادان مکاتب قربانی خشونت می‌شوند. نظام تعلیمی آمریکا با شهرت جهانی و قدرت نظامی و تکنالوژی این کشور همخوانی ندارد.

همگانی ساختن آموزش و پرورش در یک جامعه، تا چه اندازه می‌تواند برای تغییر و تحول اجتماعی موثر تمام شده و برای نهادینه‌سازی ارزش‌های جدید (دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق بشر) کمک کند؟
پاسخ: این مربوط می‌شود به نوع نصاب تعلیمی مکاتب. اگر کتاب سبز قذافی و یا روحنامۀ ترکمنباشی و یا کتاب مائو و هم دیدگاه‌های خوارج گرایانۀ طالبان جزء نصاب درسی باشد، من فکر نکنم که در امر دموکراسی و جامعۀ مدنی و یا حقوق بشر کدام تحولی رونما گردد. در عرصۀ علوم سیاسی تحقیقات فراوانی صورت گرفته که میان نسبت سواد و نوع نصاب تعلیمی از یک‌سو و ارزش‌های دموکراسی، جامعۀ مدنی، حقوق بشر از سوی دیگر رابطه قایل شده است.
برای نهادینه‌ساختن این ارزش‌ها لازم است تا اصول اعتقادی و فرهنگی خود ما را در نظر داشته و سپس ارزش‌های جهانی را بر آن بیفزاییم. اگر ما فرهنگ خود را خوب بدانیم و هضم کنیم، ما سخنان زیادی برای بشریت خواهیم داشت. آنچه به‌نام حقوق بشر یاد می‌شود ما آن را به‌نام اخلاق می‌شناختیم که حقوق حیوان را نیز شامل می‌شد. دانشمندان ما زمانی که از علوم سیاسی حرف می‌زدند نام آثارشان را اخلاق می‌گذاشتند که اخلاق جلالی، خلاق جمالی، اخلاق محسنی و امثال آن را می‌توان نمونه آورد.

در کشورهای جهان سوم با سواد بودن به خواندن و نوشتن منحصر شده، شما چه کسی را با سواد می‌دانید؟ تعریف مدرن با سواد و بی‌سواد چیست؟
سازمان یونسکو، سواد را به مفهوم توانایی خواندن، نوشتن جمله‌های ساده و دانستن مبادی اولیۀ حساب در هر زبانی برای کودکی که سن ده سالگی را تکمیل نموده، تعریف نموده است. برخی‌ها سواد را به معنی دانستن استخدام کمپیوتر در قرن بیست‌ویکم می‌دانند. امروز میان سواد و تکنالوژی رابطۀ تنگاتنگی برقرار بوده و مفهوم سواد ر حال تغییر و تحول است. توسعه روز افزون تکنالوژی و نیازهای متحول جامعه دو عنصر اصلی تعریف‌های سواد به شمار می‌روند.

وضعیت آموزش پایه و عالی در افغانستان چگونه است؟
پاسخ: آموزش در افغانستان به‌صورت افقی خیلی گسترش یافته که مایۀ خرسندی است، ولی از لحاظ عمودی که همان سویۀ تحصیلی می‌باشد، وضع چندان خوبی ندارد، خصوصا در مکاتب.
نداشتن استادان خوب، نبودن جای و امکانات و عدم تطبیق قوانین می‌تواند علل این مشکل باشد. مشکلی که در بیشتر کشورهای جهان عمومیت دارد، عدم توجه لازم به استادان و معلمان چالش دیگری است که عرصۀ آموز و پرورش به آن روبرو است. برای بلندبردن سویۀ مکاتب باید استادان خوب را توظیف نمود و این کار با معاش کمتر از نهادی‌های دیگر ممکن نیست. مکتب‌های خصوصی هم می‌توانند نقش خوبی بازی کنند، ولی به‌شرط آن که قوانینی در زمینه تصویب شود و فعالیت‌شان را تنظیم نمایند.
نبود جای کافی برای شاگردان مکاتب و حتی نیافتن جایی برای ایستادن، کوتاه بودن زمان و ساعت‌های تدریس طوری که برخی مکتب‌ها ساعت تدریسی خویش را به سه نوبت تقسیم نموده اند و بر مبنای آن شاگردان نیم و یا کمتر از نیم وقتی را که کشورهای دیگر برای تدریس تخصیص داده اند، درس می‌خوانند، سه ساعت درس خواندن به هیچ صورتی کافی نیست. در امریکا شاگردان هفت و نیم و یا هشت ساعت در مکتب می‌باشند. بر مبنای معلومات منتشر شده امروز در حدود ۱۳۰۰۰ مکتب در افغانستان وجود دارد که ۴۵ درصد آن‌ها دارای تعمیر مکتب نیستند. شاگردان یا از خیمه استفاده می‌کنند و یا این که در سایۀ درخت می‌نشینند.
تعداد زیادی از کودکان به مکتب نمی‌روند. باوجود آنکه حکومت افغانستان تعداد شاگردان را ۱۰٫۵ ملیون نفر اعلام نموده است، ولی برخی نویسندگان غربی چون «جنیفر رایل» این شمار را درست نمی‌دانند. او می‌گوید بیشتر از ۵۰ درصدِ شماره تلیفون مدیران و سرمعلمان مکاتبی که در لست وزارت معارف درج اند، پاسخ نمی‌دهند. تنها ۱۰ درصدِ شاگردان می‌توانند تا مرحله فراغت درس شان را ادامه دهند.
بر مبنای مقاله آقای «راد نوردلاند» در شمارۀ ۲۰ جولای نیویورک تایمز، وزارت معارف ادعا دارد که در خوست ۲۵۲۰۰۰ شاگر درس می‌خوانند ولی مسوول وزارت معارف در خوست «قمر خان کامران» به نویسنده گفته است که شاگردان مکاتب خوست در حدود ۲۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ می‌باشند.
نبود استادان با کفایت و نبود کتاب درسی مشکل دیگری است که نظام تعلیمی ما با آن مواجه می‌باشد. بر مبنای گزارش یونسیف تنها ۲۴ درصدِ معلمان مکاتب شایستگی تدریس را دارند. در برخی مکاتب افغانستان معلمانی که تا صنف ۱۰ درس خوانده اند، شاگردان صنف ۱۱ و ۱۲ را تدریس می‌کنند.

بادرنظرداشت بحرانی که از سال‌ها به اینسو دامن‌گیر افغانستان است و نظام تعلیمی و تحصیلی کشور ما از بن ویران شده است، شما چه نسخه‌یی را برای کشور ما پیشنهاد می‌کنید تا ما بتوانیم با استفاده از آن نظام تحصیلی و تعلیمی مان را دگرگون سازیم.
پاسخ: در امتداد چهار دهه جنگ و بحران نه تنها سخت افزار این کشور که پل و خانه راه و مکتب تخریب گردید، بل که آسیب بزرگتری به نرم افزار این جامعه رسید که در آموزش و پرورش و فرهنگ تمثیل می‌شود. ما در این مدت نصاب‌های تعلیمی برخاسته از ایدیولوژی‌های وارداتی مختلفی را تجربه نمودیم. فرهنگ دینی ما که در امتداد قرون و اعصار با مدارا و لطف و مهربانی عجین بود به خون و خشونت آلوده شد. در عرصۀ فرا گرفتن تعلیم دینی فرزندان این کشور به سرزمین‌های همسایه و دور و نزدیکی سفر نمودند و با تعقیب نصاب‌های درسی دیگران که جایی برای اخلاق و عرفان نگذاشته اند، قشری خشک و سطحی وارد افغانستان گردید.
علاج مشکلات تعلیمی ما در تأسیس نظام تعلیمی مبنی بر نیازهای واقعی جامعه ما و اصول‌پایه‌های فرهنگی و اعتقادی و تمدنی آن نهفته است. روحیۀ انسان سرزمین ما سخت ضربه خورده است که برای بازسازی این روحیه نیاز شدیدی به نظام تعلیمی سالمی داریم که به‌نای دوبارۀ شخصیت این انسان را هدف اصلی خویش قرار دهد. مسوولیت این پروژۀ بزرگ ملی در قدم نخست به دوش وزارت آموزش و پرورش می‌افتد که من نمی‌دانم که آن نهاد تا چه حدی آماده است تا به این نیاز لبیک گوید.

آموزش و پرورش,توسعه,سنگ بنای