پنج شنبه, ۹ حمل ۱۴۰۳

در راستای همگرایی منطقه‌ای

3

کالبد شکافی هیولا

06 February 2019

گفت‌وگویی با استاد خواجه بشیر احمد انصاری پیرامون دین و خشونت

بخش چهارم

 

از خشونت دینی تا خشونت سکیولار

کشور نیوز: شما از خشونت دینی حرف زدید، ولی ما شاهدیم که خشونت سیاسی همیشه دینی نه بلکه سکیولار هم می‌باشد؟

 انصاری: امروز رابطۀ خشونت و دین از مسلمات باور غربیان به شمار می‌رود که این اندیشه در میان برخی روشنفکران ما نیز سرایت نموده است. در این رابطه کتابی در این اواخر به دستم رسید که عنوانش The Myth of Religious Violence: Secular Ideology and the Roots of Modern Conflict. By: William T Cavanaug ” اسطورۀ خشونت دینی: ایدیولوژی سکیولار و ریشه های کشمکش معاصر” نام داشته و به قلم “ویلیام کاوانو” نگاشته شده است.

او می‌نویسد، خشونت می‌تواند سکیولار هم باشد؛ خشونتی خونبارتر از خشونت‌های دینی. او معتقد است که تمامی ایدیولوژی ها می توانند از داعیان خشونت به شمار روند. این درست است که دین و خشونت گاهی با هم پیوندی داشته اند که این رابطه را می توان در کشتن انسان ها در پای بتان و جنگهای صلیبی و کشمکش های دینی در اینجا و آن جا و کوبیدن اقلیت های دینی ریشه یابی نمود، ولی این بدان معنی نیست که ادیان را در تمامی حالت ها و در گسترۀ تاریخ دعوتگران خون ریزی و خشونت بدانیم. این درست است که ادیان گاهی دست به خشونت زده اند ولی این هم درست است که ادیان بزرگ عناصر بازدارندۀ فراوان خشونت را دل آموزه‌ها و در روان پیروان شان می‌پرورانند؛ همان‌طوری‌که عناصر انفجار خشونت را نیز در کف دارند. این اندیشمند می نویسد، خشونت را نمی توان به صورت مطلق آن به دین ربط داد زیرا به باور او خشونت در سراپای منظومه های ایدیولوژیک دیده می شوند. خشونت دارای سرچشمه هایی است مانند اینکه گروهی خود را حاملان حقیقت مطلق بدانند و یا اطاعتی کورکورانه از رهبر نمایند و یا در جستجوی یوتوپیای خویش باشند و یا هدف را در پای وسیله گردن بزنند. این سرچشمه های جوشش خشونت می توانند در سرزمین ادیان فواره کنند همان طوری که می توانند در میدان ایدیولوژی هایی چون ملیگرایی و دولت ملی و یا هم مکتب های فلسفی مختلف جاری شوند. خشونت از این نشأت نمی کند که بگوییم برخی ها متدین اند وبرخی دیگر نه بلکه خشونت وقتی جلوه نمایی می کند که “تدین” جای “دین” را بگیرد.

 در مملکت ادیان، ما با دو گروه از بشر سر و کار داریم که یکی آن را “مؤمن” خوانند و دیگر آن را “کافر”؛ و یا به اصطلاح روز، اولی ها “خودی اندیش اند” و دومی ها “دیگر اندیش”، این تقسیم در حوزۀ سکیولریزم هم وجود دارد؛ به این معنی که گروهی مؤمن به سکیولریزم اند و دسته ای کافر به آن. شاید گروهی بیایند و اعلام کنند که خشونت دینی چون مردن در راه قدرتی ماورای طبیعی را فضیلت می داند، از این لحاظ می تواند انسان را تا اوج تباهی تحریک کند، غافل از اینکه این سخن می تواند در قسمت گروه هایی که دینمدار هم نیستند صدق کند. این همه مدال و نشان و تشریفات و القاب و گور های مجللی که به سپاهیان گمنام ونامدار و قهرمانان ملی در جهان تخصیص داده می شود، آیا بیشتر از کسانی نیست که در راه دین کشته شده اند؟ کسانی که کمتر درایتی به بازی های سیاسی کشور دارند می توانند این حقیقت را درک کنند که خشونت دینی در اساس و ریشۀ خویش خشونتی است سیاسی که جامۀ دین بر تن کرده است.

در جوامع مصرفی عصر ما عادت بر این رفته است تا اعلانات تجارتی را با تصاویر جذاب کودکان و زنان و مردان و حتی حیوانات زیبا تزیین نموده و از راه عناصر شبرو “قدرت نرم” در دل و دماغ بیننده ره بگشایند. از همین لحاظ خیلی دیده می شود که کارشناسان بازار بورس خون، کشمکش های سیاسی را “مسلمان” می سازند تا از این راه استمرار و کارایی جنگ را بیمه نمایند.

شاید کسی بیاید و بگوید که خشونت دینی و مرگ در راه دین از لحاظ غیر عقلانی بودن و غیر منطقی بودن آن محکوم است، پاسخ این است که چه کسی گفته است جنگی سکیولار و یا مرگی سکیولار می تواند عقلانی باشد. اگر جنگ های ملی و یا جنگ هایی که بر مبنای مکتب های فلسفی و ایدیولوژی های سیاسی به راه می افتند، برای این باشند که زندگی خوبتری داشت، پس مرگ چگونه خواهد توانست تا این منطق را تثبیت نماید؟ آیا مرگ خود نقطۀ مخالف زندگی نیست، چه رسد به زندگی بهتر؟ چرا زمانی که خشونت در قالب دین عرض وجود می کند نه مشروع است و نه عقلانی ولی زمانی که در کسوت سکیولار جلوه نمایی می کند هم مشروع است و هم عقلانی؟ چرا مرگ در راه مکاتب فلسفی و ایدیولوژی های سیاسی شهادت است ولی مرگ در راه دین امری است ناروا که باید آن را محکوم نمود؟ پرسشهای است که باید مطرح نمود.

من اینجا در کوشش این نیستم تاخشونت را در هر دو شکل آن توجیه کنم؛ بلکه می خواهم بگویم، پیوند دادن خشونت تنها به پدیدۀ دین، هر دینی که باشد غیر علمی و غیر عقلانی است و از همین جهت می توان گفت که خشونت می تواند سکیولار هم باشد. برای شناخت خشونت دینی و انتحار دینی نیازمند پژوهش های بیشتری بوده و نیازمند آنیم تا بدانیم که یک دین و یا یک ایدیولوژی تحت چه شرایطی به خشونت رو می آورد؟ این کار را می توان در لابراتوار جنگ چهل سالۀ افغانستان انجام داد که هم از لحاظ خشونت دینی غنی بوده و هم از لحاظ خشونت سکیولار.

ادامه دارد …

انصاری,خشونت,دینی,سکیولار