there is not post in layout 2
درگیری طالبان با پاکستان/ رژیم نامشروع زمینۀ تجاوز خارجی را فراهم ساخته است
ارتش پاکستان با نقض حریم هوایی و تمامیت ارضی افغانستان،...
کالبدشکافی هیولا
12 March 2019
گفتوگویی با استاد خواجه بشیر احمد انصاری پیرامون دین و خشونت
بخش دهم
خشونت در برابر زنان
در آستانۀ هشتم مارچ (روز همبستگی زنان جهان) قرار داریم. وضعیت اجتماعی زنان افغانستان را با درنظرداشت حقوق اسلامی و انسانی آنان چگونه ارزیابی میکنید؟
هرگاهی که پرسش خشونت علیه زنان مطرح میشود صحنۀ تکاندهندۀ شکنجه و اعدام صحرایی فرخنده در پردۀ ذهنم بازتاب مییابد. برای من کشتن بیرحمانۀ آن دوشیزۀ بیگناه آنقدر عجیب نیست که روحیۀ هراسانگیز مردمی که بازیگران آن صحنه بودند، تکاندهنده است. سنگسار زنی و باز گذشتاندن موتر از روی جسد او و سپس آتش زدن آن جسد بیگناه از یکسو، و ایستادن گروهی متشکل از پیر و جوان در اطراف قربانگاه و تصویربرداری ویدیویی از آن صحنۀ وحشتبار، و آن هم با اعصابی آرام، اوج خشونتطلبی و عطش خونخواری انسان این سرزمین را به نمایش گذاشت. و باز چقدر تأسفبار است که در هیاهوی هشتم مارچ و روز زن که گلوها پاره میشوند کسی از آن حادثه یاد نکند و سالها سپری شود و هیچ نهادی از جمع همین نهادهای مدنی مدافع حقوق زن قدمی در جهت مطالعۀ علمی و ریشهیابی روانی و اجتماعی آن حادثه و حوادث مشابه آن بر ندارد. رسیدن به حقوق زنان با آسیبشناسی، دلسوزانه، مخلصانه و موضوعی این قضیه میگذرد نه از کوچۀ شعارها و برافروختن آتش جنگهای جنسیتی و نابودی کانون گرم خانواده.
خشونت در برابر زنان مختص به جامعۀ ما نبوده بلکه این میلودی حزین در امتداد دهلیز طولانی تاریخ بشر به گوش میرسد. تراژیدی فرخنده هم هر روز و به اشکال مختلفی در گوشه و کنار کشور در حال تکرار است. یکی از دردهایی که میلیونها زن در جامعۀ ما از آن رنج میبرد و میلیونها زن دیگر آن رنج را با خود به زیر خاک برده اند، ازدواجهای تحمیلی است که حریم خانواده را بهجای آنکه کانون گرم صفا و مهرباشد، به زندانی نفرتآور تبدیل نموده و روان میلیونها انسان بیگناه را تا آخر عمر میآزارد. چندی پیش ویدیوی دخترکی را میدیدم که حدود ده سال عمر داشت و پدرش او را به مرد کهنسالی داده بود و از یکسو مادر آن کودک، دخترش را در آغوش محکم گرفته و فریاد میکشید و نمیگذاشت او را بربایند و از سوی دیگر آن کودک از اعماق وجودش میگریست و ناله میکرد که دیدن آن صحنه قلب سنگ را آب مینمود.
چند سال پیش کنفرانسی در دانشگاه اندیانای امریکا برگزار شده بود که حدود سی تن از افغانستان شناسان داخلی و خارجی برای چند روز در آنجا گرد هم آمده و پیرامون تأثیرات اجتماعی جنگ چهل سالۀ افغانستان گفتگو داشتند. در آن میان یکی از پژوهشگران امریکایی که سالها در افغانستان زندگی و تحقیق کرده بود، از خرید و فروش زنان در برخی از نقاط کشور یاد نموده و شواهد خویش را عرضه نمود. اشتراک کنندگان کنفرانس اتفاق نظر داشتند که با وجود جهانی بودن خشونت در برابر زنان، خرید و فروش آنان اوج خشونت را در عصر حاضر به نمایش میگذارد که شاید در کمتر نقطۀ دنیا رایج باشد.
گروهی از زنان و مردان که در صدد بهرهبرداری ایدیولوژیک از سنتهای ناپسند اجتماعی بوده اند این همه نابسامانی را به دین پیوند میدهند، در حالیکه اگر چنین میبود پس چرا زنان این جامعه از میراث و مهر که حقوق شرعیشان به شمار میرود، محروم نگه داشته شده اند. پدیدۀ خشونت علیه زنان در تمامی جوامع دنیا از گذشته تا به امروز وجود داشته و این خشونت در قالب زبان و سنتهای اجتماعی و روحیۀ برتری جویی از نسلی به نسلی دیگر انتقال مییابد. در پیوند به ازدواجهای تحمیلی هر شش کتاب حدیث از پیامبر اکرم روایت نموده اند که فرموده است: زنان و دوشیزگان را بدون اراده و اجازۀ شان به نکاح کسی در نیاورید. از سوی دیگر روایت صحیحی در دست است که می گوید شخصی بنام خزام، دخترش خنساء را به نکاح مردی درآورد، آن زن نزد پیامبر شکایت برد و پیامبر نکاحش را در حال باطل اعلام نمود. احمد و نسایی و ابن ماجه حدیثی را روایت نموده اند که دختری نزد پیامبر آمد و شکایت نمود که پدرش او را به فرزند برادرش داده است تا در نتیجه از حضیض ذلت و فرومایگی به مقام شأن و منزلت ارتقا نماید. پیامبر اکرم آن نکاح را ملغی اعلام نمود و آن زن به پیامبر گفت حالا من این تصمیم پدرم را می پذیرم ولی خواستم به زنان بفهمانم که پدران حق ندارند دختران شان را به زور و جبر در قید نکاح کسی درآورند.
خشونت در برابر زنان تنها در نکاحهای اجباری و محرومیتهای اقتصادی و تفسیرهای نادرست دینی و زبان و دید تحقیر آمیز جامعه خلاصه نشده بلکه زوایای مختلف و فضا های گستردهتری را در بر میگیرد.
خشونت جنسیتی از راههای گوناگون و با شیوههای متفاوتی اعمال میگردد که زبان و عنعنه و الگو و شیوههای تولیدی و روحیۀ مسلط اجتماعی، زیربنای این خشونت را تشکیل می دهند.
درمان این بیماری و علاج این زخم جانسوز اجتماعی تنها از راه تصویب قوانین و یا برافراشتن پرچم عصیان در برابر تمامی جامعه نه ممکن است و نه منطقی. این پدیده نیازمند راه حلی متکامل، هماهنگ، مسالمت آمیز و چند بعدی است که برای تحقق آن همه نیرو ها و همه امکانات جامعه بسیج گردند. طرح استراتیژی ملی برای جلوگیری از خشونت های جنسیتی و ایجاد هماهنگی میان نهاد هایی چون وزارت اطلاعات و فرهنگ، وزارت امور زنان، وزارت تعلیم و تربیه، وزارت داخله، شورای علما، وزارت عدلیه، جامعۀ مدنی، و پارلمان می تواند نقش مهمی در این زمینه ایفا نماید.