یکشنبه, ۳۰ ثور ۱۴۰۳

در راستای همگرایی منطقه‌ای

-1x-1

راه دشوار ناتو

07 July 2022

منبع: مجله فارین افیرس (The Foreign Affairs)

مترجم: غلام غوث عمری

تهاجم نظامی روسیه بر اوکراین باعث گردید تا نشست سران ناتو در مادرید در فضای اتحاد دوبارۀ غرب برگزار شود. تهاجم پوتین به اوکراین، ناتو را وادار کرد تا به مأموریت اصلی خویش یعنی دفاع جمعی در برابر روسیه وارد عمل گردد. اعضای پیمان نظامی ناتو با ارسال تسلیحات به اوکراین، افزایش هزینه‌های دفاعی، تقویت جناح شرقی ناتو و اعمال تحریم‌های اقتصادی شدید علیه روسیه، وحدت و عزم قابل توجهی را از خود نشان داده‌اند. حمله به اوکراین نشان داد که ناتو دوباره بازگشته، اما با این واقعیت که هرگز صلابت ناتو از بین نرفت. این ائتلاف در واقع حتی قبل از شروع جنگ اشتباه پوتین در وضعیت خوبی قرار داشت. این پیمان نظامی توانسته به تحولات اوکراین با شجاعت و همبستگی پاسخ دهد. از زمان پایان جنگ سرد، ناتو توانایی قابل توجهی برای انطباق با زمان، انجام عملیات‌های دوردست، از جمله در افغانستان و بالکان، و گشودن درهای خود به روی دموکراسی‌های جدید اروپا از خود نشان داده است. در نتیجه جنگ در اوکراین، ناتو قدرتمندتر از قبل شده است.

اما علیرغم چنین وحدت قابل اثبات، ناتو با انبوهی از مسایل مواجه است. البته جنگ در اوکراین و رساندن سلاح های بیشتر به خط مقدم جنگ، بر این اجلاس مسلط بود. اما ناتو عملی نمودن محورهای دشوار را نیز بر عهده بگیرد: زمان و چگونگی تطبیق جریان تسلیحات با یک استراتژی دیپلماتیک با هدف ایجاد آتش بس و مذاکرات بعدی بر سر قلمرو اوکراین. فوریت ایجاد این محور ضروری بوده تا نه تنها به مرگ و ویرانی پایان دهد، بلکه برای محدود کردن زیان اقتصادی ناشی از جنگ که می‌تواند اتحاد آتلانتیک را از درون با فرسایش همبستگی و تضعیف پایه‌های دموکراتیک غرب تهدید کند، ضروری می باشد. درگیری در اوکراین همچنین مجموعه‌ای از چالش‌های اضافی را در دستور کار ناتو قرار می‌دهد: مدیریت آینده توسعه، هدایت آرمان‌های ژئوپلیتیکی رو به رشد اروپا، و ایجاد معماری فراآتلانتیکی که می‌تواند مسائل پیچیده‌تر و متنوع‌تری را که غرب با آن مواجه است، تطبیق دهد.

 

 

 بازی پایانی دیپلماتیک

تلاش فراآتلانتیک برای حمایت از اوکراین و ارائه تسلیحات مورد نیاز این کشور برای دفاع از خود متمرکز شده است. کیف برای مقاومت و حتی متوقف کردن پیشروی های روسیه در شرق و جنوب اوکراین به قدرت جنگ بیشتری نیاز دارد. به گفته ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین، هدف “دفاع از هر متر از سرزمین ما” است. واشنگتن تاکنون مایل نبوده که مشوره بدهد کیف را تا تمام نیرو های روسی از سرزمین اوکراین خارج نماید. کالین کال، معاون وزیر دفاع در امور سیاست گفت:” ما به اوکراینی ها نمی گوییم که چگونه، بالای چه مسایل و چه زمانی مذاکره نماید آنها این شرایط را برای خود تعیین خواهند کرد”

 

اما زمان آن فرا رسیده تا ناتو بر ختم جنگ با روش دیپلماتیک تمرکز نموده  و از تلاش موفقیت آمیز خود برای تقویت اوکراین از طریق تسهیل آتش بس و مذاکرات بعدی بهره ببرد. از زمان موفقیت های اولیه نظامی اوکراین، شتاب در میدان نبرد به نفع روسیه تغییر کرده است. این یکی از دلایلی است که فرانسه، آلمان، ایتالیا و دیگر متحدان ایالات متحده برای چرخش به سمت دیپلماسی فشار می آورند. واشنگتن تاکنون مقاومت کرده است. همانطور که رئیس جمهور جو بایدن در اوایل ماه جون گفت: “من دولت اوکراین را به صورت خصوصی یا علنی برای اعطای هرگونه امتیاز ارضی تحت فشار قرار نخواهم داد.

 

اوکراین حتی با وجود تسلیحات اضافی، احتمالاً فاقد قدرت رزمی برای بیرون راندن نیروهای روسیه از تمام قلمرو خود یا حتی برای بازگرداندن وضعیت ارضی موجود در ماه فبروری باشد. ادامه جنگ ممکن است به معنای از دست دادن بیشتر زندگی و قلمرو باشد، نه دستاوردهای میدان نبرد برای کیف. هر چه جنگ بیشتر طول بکشد، خطر تشدید تنش، چه از روی قصدی یا تصادفی بیشتر شده و اختلالات طولانی‌تر و شدیدتر در اقتصاد جهانی و عرضه مواد غذایی ایجاد می‌شود.

 تأثیرات اقتصادی جنگ بر اعضای ناتو، از جمله تأثیر بالقوه تورم افسارگسیخته بر سیاست آمریکا، نگرانی خاصی است. پایه های داخلی سیاست خارجی ایالات متحده بسیار شکننده تر از گذشته است. میانه‌روی دو حزبی که در طول جنگ سرد حاکم بود، مدت‌هاست که از بین رفته و جای خود را نه تنها به قطبی‌سازی، بلکه به سویه‌ای قوی از احساسات نئو انزواگرایی داده است. سیاست خارجی «اول آمریکا» رئیس جمهور سابق دونالد ترامپ بیش از آنکه دلیلی برای این چرخش درونی باشد، نشانه چنین سیاست بوده است. سیاست خارجی بایدن برای طبقه متوسط نشان می دهد که دموکرات ها نیز نسبت به تمایل رای دهندگان به واشنگتن برای صرف زمان و منابع بیشتر برای حل مشکلات در داخل به جای خارج از کشور حساس هستند. خروج بایدن از افغانستان را متوان مصداق از این سیاست بر شمرد. برنامه جاه طلبانه او برای سرمایه گذاری داخلی و تجدید نیز با هدف بهبود زندگی آمریکایی ها، بازگرداندن طبقه متوسط ​​روی پای خود و بازسازی مرکز سیاسی کشور بوده است.

 

جنگ در اوکراین، همراه با بن بست همیشگی کنگره، این دستور کار حیاتی داخلی را به حاشیه برده است. مطمئناً، ارائه کمک های نظامی و اقتصادی به اوکراین از حمایت دو حزبی برخوردار است.  جنگ، علاوه بر اختلالات عرضه ناشی از همه‌گیری، به شرایط اقتصادی کمک می‌کند که به نفع جمهوری‌خواهان «اول آمریکا»تمام شود. تورم به بالاترین حد در 40 سال اخیر رسیده است. قیمت بنزین، غذا و سایر اقلام ضروری همچنان در حال افزایش است. بازار سهام در بحبوحه صحبت ها از رکود قریب الوقوع در حال فروپاشی است.  جنگ در اوکراین به سختی تنها علت این مصیبت‌های اقتصادی می باشد.

 

با این شرایط اقتصادی به عنوان پس زمینه، انتخابات میان دوره ای نزدیک بوده  تا مجلس نمایندگان و احتمالاً سنا را در دستان جمهوری خواهان قرار دهد. پیش بینی چهره همگروه جمهوری خواه که می تواند در کنگره باشد غیرممکن است، اما حزب احتمالاً بیشتر در جهت «اول آمریکا» متمایل خواهد شد. جی دی ونس که با حمایت ترامپ حمایت می‌شود، اخیراً در انتخابات مقدماتی سنا در اوهایو پیروز شد. دیدگاه‌های او درباره جنگ در اوکراین ممکن است نمادی از آنچه در آینده است باشد: «من فکر می‌کنم مضحک است که ما روی این مرز در اوکراین متمرکز شده‌ایم. من باید با شما صادق باشم، واقعاً برایم مهم نیست که چه اتفاقی برای اوکراین می افتد. شایان ذکر است که ترامپ از انتقاد کمک نظامی دولت بایدن به اوکراین خودداری کرد، مرتباً به متحدان ناتو توهین کرد و برای خروج ایالات متحده از ناتو ابراز علاقمندی نموده بود. او یا یکی دیگر از جمهوری خواهان «اول آمریکا» در صورت انتخاب شدن، به خوبی می تواند به چنین سیاست های سرگردان بازگردد. یک نوع بحران سیاسی یا قانون اساسی نیز یک احتمال است. درست قبل از حمله پوتین به اوکراین، یک نظرسنجی نشان داد که 64 درصد آمریکایی‌ها از این نگرانند که دموکراسی ایالات متحده “در بحران و در خطر شکست” قرار دارد. همه اینها به این معنی بوده که نتایج انتخابات در اوهایو ممکن است حداقل به اندازه نتایج نظامی در دونباس بر امنیت اروپا و آینده لیبرال دموکراسی تأثیر بگذارد.

 

اروپا نیز باید مراقب مسایل داخلی باشد. اروپایی ها در میزبانی از میلیون ها پناهنده اوکراینی سخاوت قابل توجهی از خود نشان داده اند، اما استقبال گرم ممکن است کمرنگ شود و می تواند واکنش های سیاسی را به همراه داشته باشد. موج های قبلی مهاجرت دست پوپولیست های غیرلیبرال را تقویت کرده است. در این میان، کمبود مواد غذایی در آفریقا که به دلیل جنگ در اوکراین تشدید شده است، می تواند باعث یک بحران انسانی شود و اروپایی ها را با هجوم دیگری از مهاجران ناامید مواجه کند. تورم مداوم و چشم انداز کمبود انرژی در زمستان آینده نیز می تواند عزم چشمگیر اروپا را در ایستادگی در برابر روسیه تضعیف کند. همانطور که روبرت هابک، وزیر اقتصاد آلمان در اوایل این ماه هشدار داد، “ما در یک بحران گاز هستیم. گاز از این به بعد یک کالای کمیاب است. . . . این امر بر تولید صنعتی تأثیر می گذارد و بار بزرگی برای بسیاری از مصرف کنندگان خواهد بود.  دولت ایتالیا در حال حاضر به دلیل اختلافات داخلی بر سر ارائه تسلیحات به اوکراین متزلزل است و رهبران آلمان همچنان بر سر تحویل تسلیحات سنگین به اختلافات ادامه می دهند. امانوئل ماکرون ممکن در انتخابات ماه اپریل فرانسه دوباره انتخاب شده باشد، اما حدود 40 درصد از رای دهندگان به مارین لوپن، نامزد راست افراطی که از طرفداران پوتین بود و تعهد نموده بود که کشورش را از فرماندهی نظامی ناتو خارج کند، رای دادند. اینکه ماکرون اکثریت مطلق مجلس را از دست داد نشانه دیگری از نارضایتی مردم است. حزب لوپن، تجمع ملی، از هشت کرسی به 89 کرسی افزایش یافت.

 

تحریم‌های غرب علیه مسکو، حتی در شرایطی که بر اقتصاد جهانی تأثیر می‌گذارد، تاکنون نتوانسته اثر مورد نظر را در روسیه داشته باشد. به دلیل افزایش شدید قیمت نفت خام، روسیه همچنان از درآمدهای نفتی فراوان برخوردار است. و حتی با وجود اینکه ارزش روبل زمانی که روسیه حمله خود را در فبروری آغاز کرد، سقوط کرد، اما دوباره بازگشته است و اخیرا در برابر دلار به بالاترین سطح هفت ساله خود رسیده است. ایالات متحده و شرکای آن در G-7 در اوایل این هفته توافق کردند که اقدامات بیشتری را برای محدود کردن تجارت با روسیه دنبال کنند و همچنین در مورد تعیین سقف قیمتی برای خرید نفت روسیه برای کاهش فشارهای تورمی و کاهش درآمدهای روسیه بحث کردند. تأثیر بالقوه این مراحل بعدی نامشخص است. بله، غرب باید در کنار اوکراین بایستد، توسعه طلبی روسیه را مجازات کند و در برابر اقدامات تجاوزکارانه بیشتر دفاع کند. اما همچنین باید این اولویت ها را در مقابل ضرورت جلوگیری از قدرت گرفتن پوپولیست های غیرلیبرال در هر دو سوی اقیانوس اطلس سنجید. به نظر می رسد قیمت گاز در اوهایو یا باواریا در پس زمینه مبارزه شجاعانه اوکراین برای آزادی خود اهمیتی بی اهمیت دارد. اما مدیریت جنگ در اوکراین همچنین به معنای عبور از انبوه خطرناک سیاست آمریکا و اروپا است. اگر جمهوری‌خواهان «اول آمریکا» در ایالات متحده به قدرت برسند یا پوپولیست‌های طرفدار مسکو در اروپا جایگاه خود را به دست آورند، اوکراین قطعاً منتفع نخواهد بود.

 

اگر ناتو موفق شود به کیف کمک کند تا جاه طلبی غارتگرانه پوتین را خنثی کند، در واقع طنز بی رحمانه ای خواهد بود تا ببیند دموکراسی های آتلانتیک طعمه تهدیدات داخلی می شوند. رهبران ناتو حتی در شرایطی که هویتزرها و پهپادهای بیشتری را به اوکراین می فرستند، باید به ضربه اقتصادی و سیاسی ناشی از جنگ علیه جوامع خود توجه جدی داشته باشند. هنگامی که آنها این کار را انجام دهند، بهتر از نیاز به تسهیل آتش بس و حمایت از آرمان اوکراین در میز مذاکره درک خواهند کرد. حرکت از جنگ به مذاکرات، البته راه حل سریعی برای نابسامانی های اقتصادی ناشی از درگیری ارائه نمی دهد. تحریم ها علیه روسیه می تواند برای مدتی طولانی باقی بماند. اما دیپلماسی در نهایت تنها راه را برای کاهش تنش‌های ژئوپلیتیکی ارائه می‌دهد که همچنان به اختلال در تامین انرژی و مواد غذایی و کمک به فشارهای تورمی ادامه می‌دهد.

 

منطقه خاکستری اروپا

اعضای ناتو برای مقابله با جنگ در اوکراین، مدیریت روابط پرتنش با روسیه، تقویت جناح شرقی ائتلاف، و پس از پایان جنگ، مشارکت در بازسازی پس از جنگ، دست خود را خواهند داشت. اما آنها همچنین باید به فراتر از جنگ و پیامدهای فوری آن نگاه کنند تا درس‌های گسترده‌تری بگیرند. درگیری در اوکراین نیاز به تفکر تازه در مورد پیشبرد امنیت در “منطقه خاکستری” اروپا، سرزمین های بین ناتو و روسیه را روشن کرده است. حتی با شروع جنگ، گفتگوی سازنده درباره وضعیت بالقوه ژئوپلیتیک اوکراین در حال پیشروی است. چگونگی تحول این موضوع ممکن است الگویی برای گرجستان، مولداوی و سایر کشورهایی باشد که به غرب چشم دوخته‌اند، اما ممکن است اکنون که روسیه دست اش را در اوکراین به زمین انداخته، عضو ناتو نباشد. سه رویکرد در هم تنیده برای پیشبرد نیازهای امنیتی کشورهای منطقه خاکستری اروپا در حال شکل گیری است. اول، بی طرفی دائمی به این کشورها ابزاری برای تقویت حاکمیت و استقلال خود ارائه می دهد و در عین حال مخالفت های روسیه در مورد گسترش بیشتر ناتو به سمت شرق را در نظر می گیرد. اوکراین پس از جدایی از اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 بی طرفی را پذیرفت. در سال 2019 و در واکنش به غصب زمین های روسیه در کریمه و دونباس در سال 2014، اوکراین در قانون اساسی خود قصد خود را برای پیوستن به ناتو را قید کرد. به گفته پوتین، چشم انداز عضویت اوکراین در ائتلاف در تصمیم او برای حمله مجدد نقش داشت. پوتین در سخنرانی 24 فبروری خود خطاب به ملت در توجیه “عملیات نظامی ویژه” به “تهدیدهای اساسی که سیاستمداران غیرمسئول غربی برای روسیه ایجاد کردند” اشاره کرد. . . . من به گسترش ناتو به سمت شرق اشاره می کنم که زیرساخت های نظامی خود را هر چه بیشتر به مرز روسیه نزدیک می کند. در هفته های ابتدایی جنگ، کیف به نظر آماده پذیرش بازگشت به بی طرفی بود. اگر این نتیجه به عنوان بخشی از یک راه حل مذاکره شده برای جنگ ظاهر شود، بی طرفی اوکراین ممکن است به عنوان الگویی برای منطقه عمل کند.

 

دوم، بی طرفی با تضمین های امنیتی از سوی ائتلافی از کشورهای مایل همراه خواهد بود. چنین تضمین‌هایی از ضمانت‌های دفاعی رسمی که با عضویت در ناتو همراه بوده، کمتر است. اما امضاکنندگان را متعهد می‌سازند که به حفظ امنیت و وضعیت غیرمتعهد کشورها در منطقه خاکستری اروپا کمک کنند. این ترتیبات فراتر از سطوح قبلی حمایت غرب خواهد بود و احتمالاً مستلزم آموزش نظامی بیشتر و انتقال تسلیحات در زمان صلح و حمایت نظامی قوی در صورتی که کشورهایی که از چنین تضمینی برخوردار هستند با حمله مواجه شوند. اوکراین دوباره به عنوان یک الگوی خوب عمل می کند. اعضای ناتو برای پیوستن به نبرد به اوکراین نیرو نمی فرستند، اما امکانات لازم برای دفاع از خود را در اختیار اوکراین قرار می دهند. هنگامی که جنگ به پایان می رسد، اوکراین می تواند خود را در وضعیت بی طرفی مسلحانه بیابد، با حمایت اقتصادی و نظامی مداوم اعضای ناتو که دست خود را در مذاکرات بر سر سرزمینی که ممکن است پس از آتش بس به دنبال داشته باشد، تقویت می کند.

سومین لایه امنیتی در منطقه خاکستری عضویت در اتحادیه اروپا خواهد بود. بروکسل قبلاً وضعیت نامزدی اوکراین و مولداوی را اعطا کرده است، در حالی که گرجستان در اتاق انتظار است. اگرچه مذاکرات الحاق ممکن است یک دهه یا شاید بیشتر طول بکشد، وضعیت نامزد به متقاضیان یک ضربه سیاسی در بازو می دهد و به دولت های آنها اهرمی را می دهد که برای مقابله با فساد و اجرای اصلاحات اقتصادی و سیاسی طاقت فرسا نیاز دارند – گام های کلیدی که اوکراین باید برای بیرون کشیدن خود بردارد. از میراث الیگارشی گذشته خود.

عضویت در اتحادیه اروپا در نهایت نشان‌دهنده شمول نهادی رسمی در جامعه دموکراسی‌های آتلانتیک خواهد بود، در حالی که از تحریک روسیه که با عضویت در ناتو به وجود می‌آید اجتناب می‌شود. همانطور که پوتین اخیراً در مواجهه با چشم انداز ورود اوکراین به اتحادیه اروپا بیان کرد: «ما هیچ چیزی علیه آن نداریم. این تصمیم حاکمیتی آنهاست که به اتحادیه های اقتصادی بپیوندند یا نه. . . . این تجارت آنهاست، تجارت مردم اوکراین.” در این سناریو، ناتو فنلاند و سویدن را تصاحب خواهد کرد و این ائتلاف در نهایت کشورهای بالکان را ادغام خواهد کرد. اما جلوتر نمی رفت. تعیین محدودیت شفاف برای گسترش ناتو به سمت شرق و در عوض نگاه کردن به اتحادیه اروپا برای گسترش دامنه نفوذ خود به منطقه خاکستری اروپا، ممکن است در نهایت به غرب و روسیه امکان دهد تا موضوعی را که از زمان آغاز گسترش ناتو بلافاصله پس از پایان دوره سرد، روابط آنها را مخدوش کرده است، کنار بگذارند. حتی اگر پوتین از گسترش ناتو به عنوان دستاویزی برای تصرف زمین های خود استفاده کرده باشد، شفافیت بیشتر در مورد آینده ناتو می تواند به کاهش رقابت بین روسیه و غرب کمک کند.

 

 

ستون اروپا

جنگ در اوکراین زنگ بیداری ژئوپلیتیکی برای اروپا بوده و ناتو باید از این لحظه استفاده کند. اروپا در طول سال‌ها آغاز های نادرست متعددی برای کسب قدرت و مسئولیت ژئوپلیتیک بیشتری داشته است، اما این بار، به لطف روسیه، این تلاش ممکن است نتایج چشمگیرتری داشته باشد. تجاوز روسیه در حال حاضر اروپایی ها را به سرمایه گذاری های جدید و قابل توجه در توان نظامی ترغیب کرده است. آلمان 100 میلیارد یورو برای ارتقای ارتش فرسوده خود اختصاص داده و موافقت کرده است که معیار ناتو را که 2 درصد از تولید ناخالص داخلی را برای دفاع هزینه می کند، برآورده کند. سایر کشورهای اروپایی افزایش قابل توجهی در بودجه دفاعی خود اعلام کرده اند. تبدیل این سرمایه‌گذاری‌ها به قابلیت‌های جنگی زمان می‌برد و نیاز به هماهنگی در سراسر مرزهای ملی و بین ناتو و اتحادیه اروپا دارد. اما این سرمایه‌گذاری‌ها، و به‌ویژه چرخش آلمان، این پتانسیل را دارند که بازی را تغییر دهند و در نهایت به اروپا وزن ژئوپلیتیک بیشتری را که در دنیایی که در آن رقابت قدرت‌های بزرگ بازگشته و نیاز است، اعطا کنند. ایالات متحده باید فشار را بر متحدان خود حفظ کند و با آنها همکاری کند تا از آمادگی جدید آنها برای به دوش کشیدن بار دفاعی بیشتر استفاده کند.

 

اروپای توانمندتر، مشارکت قوی تری در اقیانوس اطلس ایجاد خواهد کرد. دموکرات ها و جمهوری خواهان به طور یکسان از مدت ها شکایت داشتند که ناتو به ستون محکم تری اروپایی نیاز دارد. هر حزبی که در واشنگتن در قدرت باشد، اگر اروپا وزن ژئوپلیتیک بیشتری را به میز مذاکره بیاورد، پیوند اقیانوس اطلس وضعیت بهتری خواهد داشت. با توجه به اینکه روسیه اکنون جناح شرقی ناتو را تهدید می‌کند و تنش‌ها در غرب اقیانوس آرام نیز مطالبات جدیدی را از منابع ایالات متحده ایجاد می‌کند، واشنگتن از داشتن توانایی بیشتر اروپا قدردانی خواهد کرد. و حتی اگر تهدید مجدد روسیه نیروهای ایالات متحده را در آینده قابل پیش بینی در اروپا نگه خواهد داشت، اروپا باید بتواند در صورت لزوم به تنهایی اقدام کند.

 

نهاد های مناسب برای هدف

 اگرچه تهاجم روسیه به اوکراین یک اقدام سنتی تجاوز سرزمینی است، اما نشان می دهد که چقدر دستور کار امنیتی پیچیده شده است. پیامدهای این درگیری بر طیف گسترده ای از موضوعات تأثیر می گذارد. امور نظامی و اطلاعاتی مقدم و محور هستند، اما امنیت انرژی نیز همینطور است. دور شدن از اتکا به سوخت‌های فسیلی روسیه ممکن یک ضرورت استراتژیک باشد، اما با بازگشایی مجدد نیروگاه‌های برق با سوخت زغال‌سنگ توسط اروپا و تولیدکنندگان انرژی تأثیرات منفی بر تغییرات آب و هوایی نیز دارد. امنیت سایبری، امنیت غذایی، زنجیره تامین، مهاجرت، روابط با چین، سیستم پرداخت های بین المللی – جنگ مسائل کمی را دست نخورده باقی گذاشته است.

نهاد های فرا آتلانتیک باید بر این اساس خود را تطبیق دهند. ناتو می تواند برخی از این مسائل را مدیریت کند، اما مطمئناً نه همه. این اتحاد در ادغام امنیت سایبری در دستور کار خود کاملاً ماهر بوده  و این اتحاد گفتگوی سازنده ای را درباره پیامدهای ژئوپلیتیکی ظهور چین آغاز کرده است. قابل ذکر است که استرالیا، جاپان، نیوزلند و کره جنوبی به عنوان ناظر در اجلاس سران مادرید شرکت کردند. اما در مورد امنیت انرژی، تحریم های اقتصادی، حکومتداری الکترونیکی، خطوط تامین فناوری، آب و هوا و بسیاری از مسائل دیگر، اتحادیه اروپا گفتگوی مناسب تری است. با این حال، بریتانیا دیگر جایگاهی بر سر میز اتحادیه اروپا در بروکسل ندارد، که کار ایجاد نهاد های فراآتلانتیک سازگار با وابستگی متقابل جهانی را پیچیده تر می کند.

پیوندهای عمیق تر بین ناتو و اتحادیه اروپا راهی برای ادغام بهتر ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک است. گزینه دیگر ایجاد یک شورای فراآتلانتیک جدید که مسئولیت رسیدگی به مسائل سیاستی را به شیوه ای فراتر از موانع نهادی و بوروکراتیک بر عهده دارد. این نهاد می تواند شامل نمایندگانی از ناتو و اتحادیه اروپا و همچنین کشورهای منتخب عضو باشد که نظارت بر یک دستور کار پویا و متنوع  آتلانتیک را فراهم می کند. شورای تجارت و فناوری ایالات متحده و اتحادیه اروپا که اخیراً تأسیس شده است، نمونه خوبی از یک نوآوری نهادی است که هدف آن توانمندسازی سیاست برای همگام شدن با تغییرات تکنولوژیکی است. پیامدهای جنگ به خوبی روشن می کند که جهانی شدن و وابستگی متقابل چقدر عمیقاً نیاز به اشکال جدیدی از حکومت و همکاری فراآتلانتیک را ایجاد می کند. از اهمیت یکسانی برخوردار است، هر نهاد نظارتی جدید نیاز به نظارت دقیق بر ارتباطات صمیمی فزاینده بین سیاست خارجی و سیاست داخلی دارد. اگر رهبران دو طرف اقیانوس اطلس چنین ارتباطاتی را نادیده بگیرند، این کار را با خطر خود و همبستگی فراآتلانتیک انجام می دهند.

ناتو همچنان یک ستون اساسی برای یک جامعه ماوراء آتلانتیک پایدار با منافع و ارزش‌های مشترک می باشد.  این کشور ارتباط، کارآمدی و اتحاد خود را در ارائه یک پاسخ قاطع به تجاوز روسیه به اوکراین به خوبی نشان داده است.  اکنون زمان آن فرا رسیده  که ناتو حرکت به سمت آتش بس و پایان دیپلماتیک در اوکراین را آغاز کند، تا حد کمی برای حفظ همبستگی فرا آتلانتیک و محافظت در برابر تهدیدات داخلی برای لیبرال دموکراسی که ممکن  تهدیدی حتی بزرگتر از پوتین برای جامعه آتلانتیک باشد. این محور باید بخشی از یک تلاش گسترده‌تر برای ایجاد معماری فراآتلانتیکی متناسب با هدف در میان وابستگی متقابل قرن بیست و یکم باشد.