چهارشنبه, ۱۹ ثور ۱۴۰۳

در راستای همگرایی منطقه‌ای

3

داغ جنگ و زخم صلح

05 February 2019

مرادی

 

جنگ‌ها پایان می‌پذیرند اما چیزی که برای همیشه در خاطره‌ها باقی می‌ماند، داغ‌هایی است که جنگ بر پیکر بشر برجای می‌گذارد. دو گروه متخاصم، پشت میز می‌نشینند اما این میزنشینی هیچ‌گاه قطعات بدن نازنین دختران و پسران خردسال میهنم را که بر اثر حملات انتحاری جان باختند، سرهم نخواهد کرد. دشمنان با هم گفتگو می‌کنند اما این صحبت، آتش دل مادری را که تنها فرزند نوجوان نان‌آور خانواده را از دست داد، خاموش نخواهد کرد. دشمنان سرانجام به دوستان تبدیل می‌شوند اما کسی نمی‌تواند مراسم عروسی هم‌وطنانم را که به عزا تبدیل شد دوباره به محفل خوشی تبدیل کند. شاید صدا و نفیر گلوله شنیده نشود اما ناله‌های خواهری که روی جنازه برادر شهیدش افتاده بود، برای همیشه در فضای کشورم طنین‌انداز خواهد بود. اکنون صدای شرنگ شرنگ قاشق متخاصمان روی بشقاب‌ها در مسکو شنیده می‌شود اما این صدا یارای محو صدای خش‌خش قدم‌های پدری را که به دنبال جنازه تنها پسرش در حرکت بود، ندارد. عطشِ یکی از طرف‌های مذاکره‌کننده در پشت میز با نوشیدن جرعه‌ای‌ شربت فرومی‌نشیند اما هیچ‌گاه عطش دل همسرانی که شوهران‌شان را در جای‌جای کشورم از دست دادند، با نوشیدن دریایی از آب هم فرو نخواهد نشست. این یادگار جنگ است و یادگار جنگ چه بد یادگاری است. مادری را می‌شناختم که باگذشت بیش از ۱۰ سال از شهادت پسرش، بازهم هنگام رفتن به دیار باقی اسم پسرش را بر زبان داشت. این است داغ جنگ که تا لحظه مرگ هم فراموش‌نشدنی است. فراموش نمی‌شود چون به یادماندنی است و به یاد می‌ماند چون فراموش نمی‌شود. روزی ما نخواهیم بود اما داغ جنگ ما روی شانه‌های بشریت سنگینی خواهد کرد. سنگینی می‌کند چون به داد ما نرسیدند، نرسیدند به داد ما چون نمی‌خواستند برسند؛ و این است داستان تلخ همیشگی بشر که چگونه همنوع خود را فراموش می‌کند تا خود را به یاد داشته باشد اما چه بد یادی که به فراموشی همنوعانش بینجامد. روزی فرا خواهد رسید که از کِردار خود پیشمان شوند اما دیگر دیر است، نه اظهار پشیمانی آنان کودکان‌مان را زنده می‌کند، نه آتش دل مادرمان را خاموش می‌کند و نه هم عطش زنان بیوه میهنم را فرومی‌نشاند. صلح، سرانجامِ جنگ است که باید این پیاله شوکران را سرکشید اما داغ جنگ بر پیکر بشریت تا ابد باقی خواهد ماند و این بدترین خاطره از داستان زندگی انسان است که از زخم صلح برداشته است.