پنج شنبه, ۲۷ ثور ۱۴۰۳

در راستای همگرایی منطقه‌ای

Middle East Conflict. Conceptual photo

آیا امریکا پایش را از خاورمیانه جمع می‌کند؟

21 July 2019

کارایی سیاست خارجی آتی ایالات متحده متکی به این است که ما چگونه با چین، هند،‌ روسیه، اتحادیه اروپا و دیگر دولت‌ملت‌های مهم دنیا تعامل داشته باشیم، نه این که چگونه با خاورمیانه کنار بیاییم.

جورج سی، رئیس مرکز مطالعات امنیت ملی در دانشگاه آستین تگزاس و رئیس “اتحاد تگزاس-اسرائیل” در پایگاه آمریکایی نشنال اینترست به بیان نظرات شخصی‌اش درباره خاورمیانه و موضع امریکا در قبال آن پرداخته و نوشته است: «یکی از نکات جالب در مورد راهبرد کلان و بازی بزرگ این است که خبرگان کار چگونه به آرامی در این زمینه تغییرات استراتژیک ماتریال را در زمان رخ دادن آن‌ها می‌بینند. یک مثال جالب این است که وینستون چرچیل یکه و تنها در دوره رکود اقتصادی بریتانیا در برابر ظهور آدولف هیتلر ایستاد. گرچه او سال‌ها توسط “کارشناسان” و قانونگذاران در مجلس عوام مورد تمسخر قرار می‌گرفت.

امروز در خاورمیانه، ایالات متحده با یک تغییر استراتژیک ماتریال مواجه است؛ چیزی که باید با تمامی منابع متناسب به طور کامل روی آن سرمایه‌گذاری کند. نتیجه این است که محور سیاست باید به سمت تمرکز اساسی روی دیپلماسی ابرقدرت بودن چرخش کند، نه جنگ‌های کوچک، بدون‌فکر و بی‌پایان در خاورمیانه که به قیمت گرفتن جان بسیاری از مردم امریکا و خشکاندن منابع این کشور تمام شود.

تغییردهنده بازی چیست که تقریبا هیچ‌کس به طور کامل آن را نشناخته و نفهمیده است؟ نفت و گاز امریکا. امریکا دیگر به نفت و گاز خاورمیانه نیازی ندارد. چه تأمین داخلی و چه تأمین‌کنندگان دیگر در خارج از خاورمیانه، منابع سوخت فسیلی فراوانی را برای تامین نیازهای انرژی ما فراهم می‌کنند.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری امریکا اولین سیگنال را سه هفته پیش نشان داد؛ زمانی که گفت چین، هند، جاپان و دیگران باید از ترانزیت در تنگه هرمز حفاظت کنند، نه فقط ایالات متحده؛ چرا که ما دیگر به نفت و گاز اوپک نیازی نداریم.

ایالات متحده از سال ۱۹۷۹ تا به حال دو منفعت اصلی استراتژیک در خاورمیانه داشت: اول انرژی و دوم مهار ایران/حمایت از اسرائیل. با توجه به حذف علاقه اولیه ما به طور دائمی، صفحه شطرنج ژئوپلیتیک در خاورمیانه دگرگون شده است و دست جهانی امریکا تقویت شده است – ما حقیقتا به لحاظ انرژی مستقل هستیم و به کشورهای “استبدادی” برای تامین انرژی متکی نیستیم. بنابراین آنچه به عنوان مرکز منافع امریکا باقی می‌ماند، ثبات منطقه‌ای است. خوشبختانه ثبات یک نگرانی فقط برای امریکا نیست. اسرائیل، عربستان، اردن، مصر، امارات و شمار بسیاری از دیگر کشورها همین نگرانی ما را دارند.

 در حالی که اسرائیل باید همچنان یک متحد اصلی امریکا باقی بماند، باید این مساله را هم بپذیریم که اسرائیل امروز دولتی مستقل، ثروتمند و قدرتمند است که قدرتی هسته‌ای است و عامل تاثیرگذاری در عرصه جهانی محسوب می‌شود نه یک قربانی بی‌پناه و سرکوب شده از سوی کشورهای عربی. در حالی که تعهد ما به اسرائیل هم‌چنان باید قاطع و بی‌تغییر بماند، نیاز داریم که اجازه دهیم اسرائیل موضع جهانی قدرتمندتری به خود بگیرد، به عنوان یک عامل مستقل دوست و نه به عنوان کسی که به میزان زیادی در هر موضوع امنیتی یا مالی به “برادر بزرگترش” وابسته است.

اکثر امریکایی‌ها اطلاع ندارند که از سال ۱۹۸۵ تا به امروز، سرانه تولید ناخالص داخلی اسرائیل از ۷۰۰۰ دلار به ازای هر اسرائیلی به بیش از ۴۱ هزار دلار رسیده است و با استخراج نفت در بحث انرژی مستقل شده است. بنابراین خارج از بحث کمک خارجی مرتبط با خرید نظامی اسرائیل از ایالات متحده، آنها به کمک مالی هنگفت ما نیازی ندارند. تغییر شکل اسرائیل در چند دهه گذشته از ملتی سوسیالیست، چپ و کشاورزی به جامعه‌ای تماما کاپیتالیستی امری است که هم باید مورد تقدیر قرار گیرد و هم در ارزیابی‌های امریکا درباره تعهداتش به اسرائیل نباید مورد غفلت واقع شود.

در رابطه با ایران – نومحافظه‌کاران می‌گویند که ما هرگز نمی‌توانیم از خاورمیانه بِبُریم و باید هم‌چنان به قربانی‌ کردن هزاران امریکایی و صرف تریلیون‌ها دالر امریکایی‌ها در جنگ‌های خاورمیانه برای مقابله با تهدید ایران ادامه دهیم. تا حدودی حق با آنهاست – پایگاه‌های نظامی امریکا در خاورمیانه باید باقی بمانند و ما باید سیاستی شامل فشار و بازدارندگی را در مقابل ایرانیان در پیش بگیریم. گفته می‌شود که موضع ما در تقابل با ایران از زمانی که انقلاب اسلامی در چهل سال پیش در این کشور شکل گرفت، تغییری نکرده است. این در حالی است که باید گفت موضع ما با جنگ بی‌معنی علیه عراق بدتر شده و وزن منطقه‌ای را به سمت ایران سوق داده است. یک دهه پس از آن جنگ عراق هنوز در حال سپری کردن دوره پوششی است. قطعا تهدید هسته‌ای ایران باید جدی در نظر گرفته شود و شاید نیازمند یک اقدام پیشگیرانه نظامی هماهنگ‌ شده و شاید در برخی نقاط با هماهنگی متحدانمان در منطقه است. با این حال باید در نظر گرفت که بعد از قربانی کردن جان هزاران امریکایی و هدر دادن پول‌ها برای حفظ امنیت اجتماعی و اختصاص مبالغ زیادی برای برنامه‌های درمانی می‌توان گفت وضعیت ما در منطقه نسبت به آنچه در گذشته بوده‌ایم، بدتر شده است. باید فکر نویی کرد؛ کاری که باید زودتر از اینها انجام می‌شد.  

یک چرخش منطقی و خردمندانه در سیاست امریکا، با توجه به استقلال انرژی ما از اوپک، باید شامل این موارد زیر باشد:

اول، تشکیل ناتوی خاورمیانه‌ای با حضور عربستان، مصر، اردن و امارات به عنوان رهبران مرکزی و با اسرائیل به عنوان یک عضو غیر رسمی. اجازه دهید این‌ها در عرصه جهانی رشد کنند و مسوولیت اصلی حفظ ثبات در منطقه خودشان را با کمک امریکا بر عهده بگیرند.

دوم، حمایت امنیت ملی امریکا از اسرائیل را حفظ کنید، اما تمرکز ما در روابط دوجانبه از نگرانی‌ امنیتی به تجارت اقتصادی و توسعه روابط تجاری میان دو طرف تغییر کند. اسرائیل وضعیت قدرتمندی برای دفاع از خود دارد. ما به سرمایه‌گذاری بیشتر اسرائیل در امریکا نیاز داریم و سرمایه‌گذاری بیشتر امریکا در اسرائیل.

سوم، قدرت ارتش امریکا در منطقه از طریق پایگاه‌های ما و حضور دریایی حفظ شود، اما باید با انتقال مسئولیت‌ به بازیگران محلی مسئولیت‌پذیر همراه باشد.

چهارم، مسئولیت بیشتر برای حفظ ثبات در تنگه هرمز به مصرف‌کنندگان نفت خام اوپک سپرده شود. باز نگه داشتن این گذرگاه نباید مسئولیت فقط امریکا و حتی مسئولیت اصلی آن باشد.

پنجم، کاهش یا حذف کمک خارجی امریکا به تمامی دولت‌ملت‌هایی بجز آنهایی که در ناتوی خاورمیانه‌ای مشارکت دارند و یا دوستان واقعی و دیرین ما در منطقه هستند.

ششم، باید مقاومت بیشتری در مقابل ریخته شدن خون امریکایی‌ها در سواحل این منطقه به عمل آید. عدم تمایل بیشتری برای ورود نظامی وجود داشته باشد؛ مگر آن که پای منافع امنیتی امریکا یا تهدیدی جدی در میان باشد. از پول مالیات‌دهندگان امریکایی بیش از پیش محافظت شود.

ما از زمان پایان جنگ سرد بدین‌سو، در جهانی ابرقدرت‌محور نبوده‌ایم و تقریباً فراموش کرده‌ایم چنین جهانی به چه شکل است. از همین رو، ما روی گذار و تحولی خیره‌کننده در چارچوب راهبردی خاورمیانه پس از ۳۰ سال اقدام و سیاست بی‌ملاحظه و غیرموثر امریکا در منطقه چشم بسته‌ایم. کارایی سیاست خارجی آتی ایالات متحده متکی به این است که ما چگونه با چین، هند،‌ روسیه، اتحادیه اروپا و دیگر دولت‌ملت‌های مهم دنیا، دقیقاً به ترتیبی که ذکر شد، تعامل داشته باشیم، نه به این که چگونه با خاورمیانه تعامل کنیم. زمان آن فرارسیده که سیاست‌مداران امریکایی متوجه شرایط تغییریافته راهبردی شوند که در هر نسل یک بار رخ می‌دهد و به طور متناسب اقدام به چرخش کنند و فرآیندی را دنبال کنند که جان تعداد بی‌شماری امریکایی نجات یابد و ایتلاف غیرضروری منابع امریکایی متوقف شود.

امریکا و خداحافظی از خاور میانه، خاور میانه و امریکا، پایگاه نظامی امریکا در خاورمیانه، کشور نیوز