شنبه, ۸ ثور ۱۴۰۳

در راستای همگرایی منطقه‌ای

111

چه شد که امریکا به اینجا رسید؟

27 December 2018

فارن افرز- سناتور الیزابت وارن، یکی از نامزدهای ریاست جمهوری ۲۰۲۰ امریکا

دموکراسی در سراسر جهان مورد حمله قرار گرفته است. دولت های استبدادی قدرت را در دست می گیرند و جناح راست افراطی هر روز قدرتمند می شود. حرکت به سمت گشایش و چندجانبه گرایی متوقف شده است. نابرابری در حال گسترش است و حکومت توسط مردم را به حکومت توسط نخبگان ثروتمند تغییر می دهد. در ایالات متحده به نظر می رسد که افراد بسیاری سیاست تبعیض و رفتار غیرمنصفانه را پذیرفته اند و حتی از آن استقبال می کنند. اما چه شد که امریکا به اینجا رسید؟ امریکایی‌ها دوست دارند درباره اینکه چگونه یک نظم بین المللی لیبرال- نظمی بر مبنای اصول دموکراتیک، تعهد به حقوق مدنی و حقوق بشری، پاسخگویی به شهروندان، حاکمیت قانون و رفاه اقتصادی برای همه- ایجاد کردند، داستان سرایی کنند. این داستانی خوب با ریشه های عمیق است. اما در چند دهه اخیر، تمرکز واشنگتن از سیاست هایی با منفعت عمومی به سیاست‌هایی در جهت منافع عده ای انگشت شمار از نخبگان، تغییر کرده است. پس از دوران جنگ سرد، سیاست گذاران ایالات متحده به این باور رسیدند که چون دموکراسی بر کمونیسم پیروز شده، پس ایجاد دموکراسی در هر کجا و همه جا آسان خواهد بود. آنها شروع به صادر کردن نوع خاصی از نظام سرمایه داری کردند که مقررات ضعیف، مالیات پایین برای ثروتمندان و سیاست گذاری به نفع شرکت های چندملیتی را شامل می شد. و ایالات متحده در یک سری از جنگ های ظاهرا بی پایان با اهداف اشتباه یا مسیر نامشخص درگیر شد. تاثیرات این تغییرات در سیاست گذاری فاجعه آمیز بودند. در حالی که سیاست های اقتصادی بین المللی و معاملات تجاری به نفع نخبگان سراسر جهان تمام می شدند، هیچ تاثیری بر زندگی طبقه کارگر نمی گذاشتند و آنها را سرخورده می کردند. در این میان، تلاش های امریکا برای ترویج امنیت خود به مصرف منابع زیاد مالی انجامید و سراسر منطقه خاورمیانه را نیز بی ثبات کرد سلطه امریکا در زمینه فناوری هم به مرور زمان از بین رفت. نابرابری که به شدت در سراسر جهان گسترش یافته، ظهور واکنشی ملی گرایانه را در تلاش برای تحقق دموکراسی در پی داشته است. مردم امریکا امروز بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ نوین این کشور، اعتقاد خود را به دولت از دست داده اند. ایالات متحده اکنون در بحرانی گرفتار است که شکل گیری آن چند دهه پیش آغاز شده بوده. برای مواجهه با این بحران، به پیشبرد سیاست های اقتصادی بین المللی ای نیاز است که به نفع همه امریکایی ها تمام شوند و نه فقط یک عده خاص. امریکا همچنین به سیاست های امنیتی عملگرایانه نیاز دارد که با دیپلماسی تقویت شوند. ایالات متحده دیگر نمی تواند به این تصور ادامه دهد که سیاست داخلی و خارجی آن جدا از هم هستند. هر تصمیمی که دولت می گیرد بایستی بر مبنای این درک باشد که اقداماتی که بر طبقه کارگر تاثیر منفی می گذارند، در نهایت قدرت امریکا را در جهان از بین می برند. پایانی برای جنگ های بی پایان: یک سیاست خارجی که به نفع همه امریکایی ها باشد، همچنین ارزیابی دقیق و صادقانه از همه هزینه ها و مخاطرات درگیری در جنگ ها را شامل می شود. داشتن یک ارتش قوی به این معنی نیست که باید از آن استفاده کرد؛ این نیروی نظامی می تواند به عنوان قدرتی بازدارنده مورد استفاده قرار بگیرد و گاها لازم است که خودداری پیشه شود. ایالات متحده در دو دهه گذشته با شرکت در یک سری جنگ های پیاپی و بی نتیجه قدرت خود را از بین برده است. هزینه انسانی این جنگ ها فاجعه آمیز است: بیش از ۶۹۰۰ کشته و ۵۲ هزار زخمی در افغانستان و عراق به علاوه بسیاری از دیگر افرادی که همچنان با زخم های نامرئی جنگ سر می کنند. دولت با پرداختن هزینه سرسام آور این جنگ ها و اجرای برنامه های کاهش مالیاتی به طور همزمان، در حقیقت هزینه جنگ را به صورت یک سری کارت های اعتباری درآورده که مسئولیت بازپرداخت آنها بر گردن نسل های بعدی افتاده است. فشار این بار سنگین تا چندین نسل ادامه خواهد داشت و این در حالی است که همه این بودجه ها می توانستند برای اولویت های مهم داخلی مصرف شوند. اگرچه هزینه های این جنگ ها به شدت بالا بوده، اما هیچ کدام از آنها به موفقیتی که بتوان از آن ابراز رضایت کرد، ختم نشده اند. پس از سال ها جنگ در افغانستان، این کشور هنوز دولتی کارآمد ندارد و طالبان هم در حال قدرت گرفتن است. حمله به عراق خاورمیانه شکننده را بی ثبات کرده و درد و رنج بسیار به وجود آورده و به کشته شدن صدها هزار غیرنظامی انجامیده است. هیچ سیاستمداری نمی تواند از شرایط آشفته منطقه به عنوان یک موفقیت نام ببرد. بسیاری از فرماندهان ارتش ایالات متحده به این مساله اشاره کرده اند که قدرت نظامی بدون دیپلماسی تقویت شده، سیاست گذاری اقتصادی، حمایت از جامعه مدنی و کمک به توسعه زیرساخت ها، تنها منابع ملی امریکا را نابود می سازد بدون اینکه دستاوردی داشته باشد. آنچه که اکنون آینده ایالات متحده را نجات می دهد، سرمایه گذاری مجدد بر اقتصاد امریکایی و سرمایه گذاری در دموکراسی امریکایی است.

امریکا,اینجا,چه شد,رسید,که