there is not post in layout 2
وزیر خارجه سابق افغانستان: با ایران همسو و همراهیم
رنگین دادفر سپنتا وزیر خارجه سابق افغانستان از حمله ایران...
توهین و سرکوب؛ وضعیت آزادی بیان در جمهوریت غنی
16 August 2022
جاوید جویا
آزادی بیان به عنوان اصل بنیادین نظامها و دولتهای مردمسالار پنداشته میشود و از آن به عنوان پُلی میان دولت و ملت یاد کردهاند. زندگی انسان قرن 21 با آزادی بیان و جریان آزاد اطلاعات و دسترسی به اطلاعات گره خوردهاست. دولتهایی که چشم به آیندۀ روشن و درخشان سرزمینشان دوخته باشند، از دستآوردها، کامیابیها و برنامههایشان شهروندانشان را مطلع میسازند و از این رهگذر، جریان آزاد اطلاعات و یا به تعبیر دیگر «آزادی بیان» اساسِ حکومتهای مردمسالار و مدرن را شکل میدهد. حکومتهای که آزادی بیان را نقض و از فعالیت «رسانهها» هراس دارند، بدون شک؛ حکومتهای الیگارشی اند که به خاطر سودجوی و تأمین منافع مالی خویش با تمرکز گستردۀ قدرت در دست چند تن محدود، آزادی بیان را مردود و محدود میکنند.
رسانه و رسانهداری در سایۀ یک چنین حکومتی؛ کار دشوار و ناممکناست. اما وقتی دولتها، خود را به ارزشهای جامعۀ باز متعهد بدانند، یکی از وظایفشان این است که به حقِ دسترسی شهروندان به اطلاعات احترام گذاشته و خود را تافتههای جدا بافته از جامعه و مردم نپندارند.
آزادی بیان در افغانستان، دستکم طی بیست سال پسین، جزوِ دستآوردهای مهم و درشت حکومت برخواسته از کنفرانس «بن» شمرده میشد. با توجه به این که «آزادی بیان» از تعهدات اساسی تمام طرفها و جریانهای دخیل در ایجاد حکومت پسا بن به شمار میرفت، این اصل جایگاه قانونی به خود اختصاص داد و در قوانین نافذۀ افغاستان، دسترسی شهروندان به اطلاعات، یک حق طبعی و بشری عنوان شد و به حیث یکی از مولفههای مهم حکومتداری در مادۀ ۳۴ قانون اساسی الزامی دانسته شد و به همین ترتیب؛ رشد سریع رسانهها و فعالیتهای کنشگران رسانهیی، افغانستان را در جایگاهی، بهتر و خوبتر از کشورهای منطقه، در امر آزادی بیان قرار داد؛ اما با رویکار آمدن اشرف غنی به عنوان رییس جمهوری افغانستان، عمر آزادی بیان کوتاه شد و از متن گفتمانهای کلان دولتداری به حاشیه رفت. در سایۀ حکومت او از مصئونیت برای خبرنگاران و اهالی رسانه خبری نبود. حقیقاً، به همان میزان که رشد رسانهها و آزدی بیان سریع و شتابان بود، با رویکار آمدن اشرف غنی، سقوط و نزول آزادی بیان نیز سریعتر اتفاق افتاد. اتفاقی که امیدهای تازه برای بارور شدن و به ثمر نشستن این درخت نوپا را به یأس مبدل ساخت. او هرچند با نشان دادن چهرۀ مدرن و آشنا با ارزشهای روز خود را حامی ارزشهای نوپای افغانستان معرفی کرد؛ اما پس از رویکار آمدنش به حیث رییس جمهوری افغانستان، با اعمال سیاستهای دیکتاتورانه همه را شوکه و ناامید ساخت. او منتقدین سیاسی ورسانهای را دشمن میپنداشت و نهتنها به چشم دیگری به آنان دیده میشد، بلکه با پرسشگران و فعالان رسانهای افغانستان، هر ازگاهی با خشونت فیزیکی رفتار میشد، رفتاری که در شأن یک رییس جمهور مشروع و منتخب نبود. از نشستهای خبری و صحبت با رسانهها نهتنها خبری نبود، بلکه معترضانی در لندن، هرات، دایکندی و در کابل، حین سخنرانی، از عملکرد و سیاست حکومتداری او انتقاد کردهاند که در واکنش، صدای آنان با خشونت فزیکی خاموش شدند. اما این واکنشها که عمدتن از طرف محافظان شخصی رییس جمهور غنی و یا مسؤولان امنیتی صورت میگرفت، در تناقض با تمام ارزشهای مدنی و مولفههای پذیرفته شده نظام قرار داشت. آنچه در این صحنههای چند دقیقهای دیده میشد، رییس جمهوری هرآنچه در چانته میداشت را نثار منتقدان میکرد که همین امر گمانهزنیها را در رابطه به صحت روانی او شدت بخشیده بود. رفتارها و اکتهای رییس جمهوری با رسانهها و فعالان رسانهای جنایت آشکار و علنی، علیه آزادی بیان بود. آنسوتر معاون نخست ایشان؛ کاربران شبکههای اجتماعی و منتقدین سیاستهای خویش را تهدید، توبیخ و به دادگاه معرفی میکرد.
چنانچه برخوردهای نادرست، احتراز از پاسخگویی به پرسشها، نسبت دادن القاب ناشیسته به رسانهها به جایی رسید که باری شاه حسین مرتضوی، معاون سخنگوی رییس جمهوری، خبرنگاران را کچالو فروش گفته بود. با یک چنین ادبیات به خود اجازه میدادند تا برخی از رسانههای که مسوولیت نقادی و نظارت از حکومت را دارند وادار به عمل کنند که منافع حکومتیشان ایجاب میکرد.
دورۀ هفتسالۀ آقای اشرف غنی از خونبارترین سالها برای خبرنگاران، روزنامهنگاران و کنشگران رسانهیی محسوب میشود. در دورۀ پایانی حکومت ایشان، روند ترور خبرنگاران و کنشگران رسانهیی شروع شد و تا فروپاشی جمهورت آقای غنی برخی از خبرنگاران شناخته شدۀ افغانستان به گونۀ مرموز ترور شدند. روند این ترورها به جای رسید که برخیها از کار و کنش رسانهیی دریغ میکردند و کار و کنش رسانهیی انگار بازی کردن با سر و جان خویش تلقی میشد.
آزادی بیان در دورۀ حکومت اشرف غنی شبیه بیمار بود که نیاز به آکسجن داشت و فقط با تنفس مصنوعی نفس میکشد. در جمهورتی او افغانستان پیهم و مرتب عنوان خطرناکترین کشور جهان برای خبرنگاران را میگرفت و دقیقاً در همین دوره بود که سازمان ملل متحد نیز به دلیل افزایش خشونتها علیه خبرنگاران، این کشور را «جهنم» برای آزادی بیان خواند و همه روزه شاهد افزایش خشونت علیه خبرنگاران بودیم و در همین دوره، دستکم 200 رسانه فعالیتهایشان متوقف کرده و بسته شدند.
آزادی بیان؛ این دستآورد مهم مردم افغاستان، به گونۀ زنجیرهیی و پیوسته عملن از صحنه حذف شد و سرانجام، راهی دشوار که بیست سال زمان برد و هزینه سنگین مالی و انسانی را به همراه داشت، قربانی یک «رییس جمهور» متوهم و مستبد شد.