there is not post in layout 2
وزیر خارجه سابق افغانستان: با ایران همسو و همراهیم
رنگین دادفر سپنتا وزیر خارجه سابق افغانستان از حمله ایران...
فرامرز تمنا: برای پیروزی یک روایت میجنگم
12 January 2019
گفتوگوکننده: عصمتالله احراری
اشاره: فرامرز تمنا، دکترای روابط بینالملل دارد و رییس دانشگاه خصوصی افغانستان است. او به تازهگی از سمت ریاست مرکز مطالعات استراتژیک وزارت خارجه کنار رفت و اعلام کرد که در انتخابات پیشروی ریاستجمهوری نامزد است. دکتر تمنا، میگوید که برای پیروزی یک روایت میجنگد و راهیابی به ارگ بخش کوچکی از این روایت است. فرامرز تمنا در این مصاحبه، برنامههای انتخاباتی و راهکار حکومتداری تیمش را شرح داده است.
کشور نیوز: جناب دکتر فرامرز تمنا تشکر از اینکه لطف کردید و فرصت مصاحبه را فراهم ساختید. شما به تازهگی اعلان کردید که نامزد انتخابات 2019 ریاستجمهوری افغانستان هستید. در شرایطیکه چهرههای بسیار قدرتمند و ثروتمند برای حضور در انتخابات اعلام آمادهگی کردهاند؛ شما چگونه تصمیم گرفتید که به رقابت با این چهرهها بپردازید؟
من از دو منظر به این قضیه مینگرم: یکی از منظر کلان یا ساختار سیاست در افغانستان و دیگری از منظر دیدگاه شخص خودم. از منظر کلان باید گفت که صدسال میشود که ما به صورت پیوسته در افغانستان ساختارهای سیاسی را عوض میکنیم. این مثل این است که یک کسی داستانی در سیاست میخواند و ما شنوندۀ آن هستیم، چون از داستان خوشمان نمیآید، راوی داستان را عوض میکنیم. امانالله خان را ساقط کردیم، حبیبالله کلکانی را ساقط کردیم و همین گونه تا حالا تغییر چهرهها و نخبههای سیاسی ادامه دارد. اما هر راوی جدیدی که آمد، ما بازهم او را عوض کردیم. تصور میکنم ما در صد سال گذشته یک اشتباه میتودولوژیک را در عرصۀ سیاستوزری مرتکب شدیم و آن این بوده که ما با راوی امر سیاسی مشکل نداشتیم، بل با روایت سیاست و حکمروایی مشکل داشتیم. تعویض راویان در عرصۀ سیاست هیچ تغییری در افغانستان ایجاد نکرد؛ چه بسا که راوی بعدی افغانستان را به عقبماندگی بدتری هم برد. لذا از دید من به عنوان یک پژوهشگر امور توسعه باید در افغانستان روایت حکمروایی و سیاستورزی تغییر کند، نه راوی.
میخواهم یکی از بانیان روایت جدید حکمروایی در افغانستان باشم؛ روایتیکه هر راوییی آن را بخواند برای ملت افغانستان لذتبخش باشد. روایت و ساختاری از حکمروایی که سیستم در آن آنقدر نهادینه شود که تغییر یک شخص نتواند سیستم را آسیب بزند. ما دو نوع شیوۀ حکمروایی داریم: حکمرواییهای قایم به فرد و حکمرواییهای قایم به سیستم. در صدسال گذشته ما حکمروایی قایم به فرد داشتیم. میخواهم بنیانگذار حکمروایی قایم به سیستم باشم. ما باید روایت سیاست و حکمروایی را در افغانستان عوض کنیم.
این روایت جدید از دید من سه شاخص دارد:
شاخص اول. قطع پیوندِ میان قدرت و قومیت در افغانستان است. تجربه ثابت کرده که حضور تعدادی از یک قوم در قدرت به معنی رفاه و پیشرفت همۀ آن قوم نیست. این هم متوجه پشتونهاست، هم تاجیکها، هم هزارهها و هم ازبیکها؛ چهارقومی که بیشترین حضور در قدرت سیاسی افغانستان داشتهاند. چند روز قبل از وکیل پکتیکا شنیدم که در تمام پکتیکا فقط یک داکتر زن وجود دارد. این در حالی است که دوصدوهفتاد سال است که زعامت افغانستان به جز از یک دورۀ کوتاه نُه ماهۀ زمان حبیبالله کلکانی و دورۀ دولت اسلامی پروفیسور استاد ربانی، حکومت به دست پشتونها بوده است. من بسیار متأسفم وقتی میبینم زندگی در پنجشیر بسیار فقیرانه است، در حالیکه سه وزیر داخله، خارجه و دفاع افغانستان در دوران اول حکومت آقای کرزی از پنجشیر بودند و این ولایت چند میلیونر دالری نیز دارد، و چندین مثال دیگر از نخبگان غزنی، بامیان، فاریاب، جوزجان و دیگر ولایات که اینها به نمایندگی از قوم خود در ساختار قدرت وارد شدند؛ اما هیچ کاری به قوم خود نکردند، چه رسد کارهایی در سطح ملی و کارهای کلان.
لذا، اگر یک بلوچ، نورستانی، پشهیی، براهویی یا هر قوم دیگر افغانستان، درایت و مهارت حکمروایی و ظرفیت ساختن افغانستان را داشته باشد چرا نیاید؛ ما باید حضور در قدرت را نه بر اساس قومیت بلکه بر اساس مهارت تعیین کنیم.
شاخص دوم، نهادینهشدن یک روایت بومی از توسعه یافتگی است. ما در صدسال گذشته نسخههای متعددی برای توسعۀ افغانستان وارد کردیم؛ نسخهیی از روسیه، نسخهیی از انگلیس، نسخهیی از اروپا، نسخهیی از کشورهای عربی، از هند، پاکستان و ایران و در طول هفده سال گذشته نسخهیی از ایالات متحدۀ امریکا. اما هیچ کدام از این نسخهها نتوانست که دردهای توسعه نیافتگی افغانستان را درمان کند، ما هرسال برسال گذشته غبطه میخوریم، این نشان میدهد که این الگوهای توسعهیافتگی و این نسخهها، دردهای توسعهیافتگی ما را درمان نکرد. بنابراین، برای اولین بار یک تیم متخصص بومی، وطنی که ریشه در فرهنگ و زندگی در همین خاک دارد، میآیند و بر اساس آخرین دستاوردهای علمی جهان یک روایت بومی و افغانی از توسعهیافتگی ارایه میکنند. یعنی ما برای اولین بار میخواهیم که یک «نسخۀ افغانی» به «درد افغانی» ارایه کنیم.
شاخص سوم روایت ما این است که حکمروایی در افغانستان باید توسعهمحور باشد، نه امنیت محور. باید حکومتی روی کار بیاید که تمام دغدغه و نگرانیاش زندگی مردم و بهبود آن باشد؛ اشتغالزایی، صحت و هر چیزی که مستقیماً به زندگی و معیشت مردم سر و کار دارد. نگاه از دریچۀ امنیت به مسایل باعث آن شد که ناامنی در کشور گسترش بیابد.
لذا به صورت کل باید بگویم که هدف ما نهادینهسازی همین روایت جدید است. پس از این اگر راوی تغییر بکند، تغییر راوی هیچ گسستگی در روایت توسعهیافتگی افغانستان ایجاد نمیکند.
و اما از منظر شخصی اگر بگویم، فکر میکنم که ما در هفده سال گذشته با دوشیوۀ حکمروایی یا با دو روایت مواجه بودیم: در یکطرف ما یک قرائت و روایت منحرف شدهیی از قومگرایی و بعضاً حتی جهاد را داشتیم؛ با آنکه جهاد افغانستان یک جهاد مقدس بود، مجاهدین واقعی مردم افغانستان بنا بر یک رسالت اسلامی و انسانی، ملی و وطنی خود در مقابل اشغال و ویرانگری ایستادند، جان دادند، جان نثار کردند و مال و دارایی خود را فدا کردند. دستان تمام مجاهدین واقعی را باید بوسید. با در نظرداشت همین رسالت و قدسیتیکه جهاد دارد، متأسفانه زمانیکه برخی از مجاهدنماها از ارزشهای واقعی جهاد دور شدند و وارد قدرت سیاسی شدند، اصالت اصلی خود را فراموش کردند. من به عنوان یک شخص برخاسته از یک خانوادۀ جهادی، حق دارم که بر این روایت جهادی انتقاد بکنم و بر کسانیکه به نام جهاد در بانکهای سویس، امارات، انگلیس و امریکا حسابهای بانکی دارند، انتقاد بکنم که جهاد با آن همه قدسیت و ارزشهای اسلامی و با آن همه فضیلت چرا به تاراج رفت و چرا به انحراف کشیده شد. پس ما در عرصۀ حکومتداری در یک طرف یک روایت منحرف شدهیی از قومگرایی، جهاد و اسلام را داریم. در سوی دیگر، یک روایت منحرف شدهیی از لیبرال دموکراسی، کثرتگرایی و اومانیسم را.
در روایت دوم ما افغانهای دو تابعیتۀ بازگشته از غرب را داریم؛ کسانیکه در دانشگاههای امریکا، انگلیس و برخی دیگر از کشورهای غربی، دموکراسی و حقوق بشر و کثرتگرایی درس میدادند؛ اما زمانیکه همینها به افغانستان باز میگردند، یکی از دگمترین و متصلبترین انسانهای دنیا میشوند و حتا از دایرۀ قوم و قبیله، ولسوالی و ولایت خود هم بیرون نمیشوند. اینها از حقوق بشر و دموکراسی برای بقاء خود در قدرت سؤ استفاده میکنند. یعنی ما با دوگروه از دوکانداران سیاسی سروکار داریم. از دید من در میان این دو روایت منحرف شده از دو ارزش مقدس و انسانی، جای یک روایت سوم خالی بود؛ روایتیکه هم ریشه در همین کشور داشته باشد و برخاسته از دل جهاد و مقاومت و فرهنگ عزتمند اسلامی، انسانی، ملی و افغانی باشد و در عین زمان، باورمند به حقوق بشر و ارزشهای انسانی، حقوق زنان و سایر شاخصهای فرهنگ لیبرال دموکراتیک و عصر جهانی شده باشد. در دو دهه گذشته جای چنین تیمی خالی بود؛ تیمیکه بتواند نقطه وصل جهاد، اسلام و لیبرال دموکراسی باشد.
تیم «تدبیر و توسعه» که من در رأس آن قرار دارم، میخواهد این خلا را پُر کند. این تیم خلای انتخابات 2014 را پر میکند. در سال 2014، روایت جهادی مورد قبول و اجماع جامعۀ جهانی نبود. روایت غربی هم مورد اجماع و قابل قبول جامعۀ داخلی نبود. اما تیم تدبیر و توسعه، به دلیل داشتن ریشه در داخل کشور مورد قبول جامعۀ داخلی خواهد بود و بنابر درس و تحصیل و باورش به جهانیشدن و لیبرال دموکراسی و ارزشهای انسان مدرن، با حمایت داخلی و قابل قبول جامعۀ جهانی خواهد بود. این تیم به دنبال نهادینهسازی یک روایت نو و یک قرائت جدید، از حکمروایی در افغانستان است و نمایندگی از یک نسل میکند؛ نسلی جوان و تحصیل کرده که به ارزشهای اسلامی متعهد است و میخواهد یک افغانستان متفاوت بیافریند، افغانستانی که شهروندانش در عین افغان و مسلمان بودن، آگاه، آزاد، مرفه و عضوی از جامعۀ جهانی باشند.
کشور نیوز: در انتخابات پیشرو، چهرههایی مانند محمد اشرفغنی، داکتر عبدالله عبدالله و محمد حنیف اتمر نامزد هستند. آنها دارای شهرت ملی و بینالمللی هستند و در مقابل شما یک تیم جوان و تازهکار هستید. آیا شما در انتخابات پیش رو قادر خواهید بودید، این چهرههای درشت را به چالش بکشید؟
من فکر میکنم که شعور سیاسی در افغانستان بسیار ارتقاء یافته است. از سوی دیگر نزدیک به 65 درصد جمعیت افغانستان جوانان هستند. بیش از 3.8 میلیون تن به واجدان شرایط رأیدهی از انتخابات 1393 تا حالا افزوده شده است. نگاه زنان، نسل جوان و تحصیل کرده، جامعه مدنی، استادان و کسانیکه باورمند به دموکراسی هستند، یک نگاه ارزشی، حساب شده، منطقی و عقلانی است. این نسل دوباره از انسانهاییکه تجربۀ منفی حضور در ساختار سیاسی افغانستان دارند، پیروی نخواهند کرد. هیچ انسانی از یک پل شکسته دوبار نمیگذرد. من فکر میکنم که جامعۀ افغانستان به دنبال تغییر است. به دنبال آزمودن نخبههای نو، متخصص و وطنی است. امکاناتیکه سایر تیمها دارند، بلی زیاد است؛ اما تجربه انتخابات پارلمانی نشان داد که بعضی از وکلا حتا با مصارف میلیون دالری نتوانستند وارد پارلمان شوند. شعور سیاسی مردم به اضافه ارادۀ شان برای تغییر بزرگترین پشتوانۀ ماست و این پشتوانه به هیچ صورت به راهی نخواهد رفت که منتج به آزمودن آزمودههایی شود که قبلاً تجربۀ خوبی در حکومتداری نداشتند و وضعیت فعلی افغانستان ناشی از عملکردهای ناسنجیدۀ آنهاست.
کشور نیوز: اعضای ارشد تیم و معاونین شما کیها هستند؟ گفتید که رویکرد شما به سیاست در افغانستان تغییر کرده و میخواهید یک روایت متفاوت ارایه کنید. در حالیکه از سال 2001 به بعد ما ساختاری داریم که بر بنیاد قومیت استوار است. رییس پشتون است و معاونین تاجیک و اوزبیک و هزاره استند. شما در تکت انتخاباتیتان این سنت سیاسی را به چالش میکشید؟
واقعیت این است که ما در یک فضای متعفن سیاسی وارد کارزار انتخابات ریاستجمهوری میشویم. فضای کنونی محصول تصمیم و عملکرد کسانی است که فعلاً در قدرت هستند. کنفرانس بن و تقسیم قدرت میان اقوام باعث به عقب انداختن روند ملتسازی در افغانستان شد. لذا ما برای تشکیل تیم خود یک نگاه بینابین داشتیم و در وهلۀ اول به دنبال متخصصین رفتیم؛ اما اصل قومیت را هم در نظر گرفتیم. اما اول برای ما تخصص، تعهد و کار آمدی شخص برای حکومتداری در افغانستان مهم بوده. جالب است که من دیروز فهمیدم که یکی از معاونین من پشتو زبان است. اما من بر اساس قومیتاش نه بلکه بر اساس تخصص و نوع دیدگاهش به افغانستان و برنامههایی که برای فردای کشور دارد، او را انتخاب کردهام. ما به دنبال بهترینها هستیم؛ اما تصادفاً یکی از معاونین من از قوم پشتون برامد و یکی هزاره. اما این بدان معنی نیست که حضور آنها به خاطر ارتباط شان با آن اقوام است. چراکه این دو نفر از افرادی هستند که بسیار فراتر از یک قوم و قبیله و ولایت میاندیشند.
کشور نیوز: میشود از آنها نام ببرید؟
می خواهم که در روز انتخابات رسماً در کمیسیون مستقل انتخابات آنها را معرفی کنم.
کشور نیوز: چه نسخهای برای بیرون رفت از بحران کنونی دارید و فکر میکنید که پس از دستیابی به قدرت میتوانید افغانستان را دگرگون کنید؟
قرار نیست که معجزه کنیم. من یک آدم واقعگرا هستم. ما کارهایی را انجام میدهیم که در پنج سال میتوانیم و میخواهیم و به صلاح مملکت میدانیم. اولین برنامۀ ما این است که فضای سیاسی کشور و تصمیمهای مبتنی بر حکمروایی را به سمت توسعه گرایش بدهیم و نگاه امنیت محور را به حاشیه برانیم و این یک مسألۀ اساسی است. در روابط بین الملل یک نظریهیی وجود دارد به نام نظریه ساختار- کارگزار که اگر ما قایل به تأثیر این دو بر تکوین همدیگر باشیم، بدین معناست که ساختارها همیشه ماحصل عملکرد و اندیشۀ کارگزاران هست و بالعکس. کارگزاران افغانستان چون برآمده از دل جنگهای داخلی بودند، نگاه شان به مسایل کشور هم امنیتی است. اینها همه چیز را از دریچه و عینک امنیت میبینند. در افغانستان در هفده سال گذشته بحث طالبان روز به روز برجستهتر شد، مواد مخدر برجستهتر شد، قاچاق برجسته تر شد، مسایلی مثل انتحار، اختطاف و جنگها تشدید گردید. چون کارگزاران سیاست داخلی افغانستان نگاه امنیتی به مسایل دارند. حتا وزیر انرژی افغانستان، نگاه امنیتی داشت. میخواهیم در اولین اقدام تمام مسایل مرتبط به حکومتداری و امنیت را به سمت توسعه بچرخانیم و باور به این داریم که حتی به امنیت هم از دریچه مسایل انکشافی نگریسته شود. یعنی ما امنیت می خواهیم برای انکشاف کشور، نه امنیت به خاطر امنیت. دوم نگاه تخصص گرایانه و واقعی به حکومتداری. شما به یاد خواهید داشت که هیچ نگاه قومی و منطقهیی به انتصابات در حکومت ما نخواهد بود، تمام کسانیکه به کار گماشته خواهند شد، جزء بهترینهای این کشور در همان عرصه است. بسیاری از وزارتها توسط کسانی اداره خواهد شد که فقط ظرفیت پیش برد آن اداره را دارند. بدون کوچکترین نگاهشان و وابستگی شان به مسایل قومی و قبیله، ولو که تمام این کابینه بلوچ بشود و لو تمام این کابینه براهویی یا هزاره یا ازبک یا پشهیی یا پشتون بشود، ما به یک کابینۀ تخصصی ضرورت داریم. اگر افغانستان پیشرفت کند روشنی این پیشرفت به خانۀ هر افغان خواهد تابید و اگر افغانستان عقب بماند تمام اقوام عقب خواهند ماند.
کشور نیوز: آقای تمنا، با انتباه از گذشته، پس از اعلام حضور شما برای شرکت در رقابتهای انتخاباتی، برخیها از احتمال معاملۀ شما در جریان رقابتها سخن زدند. در گذشته شاهد بودهایم که یک نامزد ریاست جمهوری، بر سر به دست آوردن آمریت حوزه معامله کرده است. شما تاپایان رقابتها خواهید ماند و یا تصمیم دیگری خواهید گرفت؟
بگذارید بسیار عریان صحبت کنم؛ ما به خاطر پیروزی یک روایت می جنگیم؛ نه به خاطر پیروزی در ارگ. فرامرز تمنا آنقدر کوچک نیست که رسیدن به چند خانۀ خشتی و کلخی و سمنتی (که نامش ارگ است) بتواند برایش یک خواسته بزرگ باشد. ما برای پیروزی یک روایت میجنگیم و دست یابی به ارگ بخش کوچکی از این روایت است. همان روایتیکه در ابتدای مصاحبه گفته بودم. لذا اگر به ارگ برسیم، تازه کارهای ما شروع میشود و این ختم کار نیست. میدانم که چندین سال طول خواهد کشید که تا این روایت پیروز شود، اما ارزش مبارزه را دارد. لذا زمانی که آدم برای یک چتر بزرگ میجنگد و ارگ برایش یک خواسته کوچک است، هیچ وقت در بین راه این روایت را با هیچ چیز عوض نمیکند. بنابراین، هیچگونه برنامهیی برای ائتلاف یا گذشت وجود ندارد. تکرار میکنم که ارگ برای ما فراتر از چند خانۀ خشتی و کلخی و سمنتی نیست که ما بخواهیم آن را به چیزی عوض کنیم. ما روایت خود را با هیچ چیزی عوض نمیکنیم. شاید من اولین رییس جمهوری باشم که از خانۀ فعلی خود به ارگ نمیروم. ارگ باید تبدیل به موزیم ملی شود تا مردم ببینند زمامداران گذشته از چه جایی سرنوشت آنها و فرزندانشان را با تصمیمات ناسنجیدۀ خود ویران کردهاند.
کشور نیوز: انتخابات سه ماه به تأخیر افتید. دلایل تأخیرِ پروسۀ انتخابات تا 29 سرطان سال بعدی چه است؟ آیا انتخابات به خاطر مذاکرات صلح به تعویق افتیده است و یا بحثهای دیگری در پشت پرده وجود دارد؟
من پیوند بسیار وثیقی بین پیش برد پروسه صلح با تعویق انتخابات نمیبینم. صلح یک مسألۀ چند متغیرۀ بسیار پیچیده است و با آنکه شدیداً علاقهمند به پیشرفت روند صلح هستم، تصور نمیکنم که آقای خلیل زاد موفق بشود که صلح را به گونه ایدهآلش به افغانستان بیاورد. لذا پیوند میان تعویق انتخابات با صلح را یک فرافگنی و یک مسألۀ انحراف دهنده میدانم.
از دید من حکومت فعلی از تعویق انتخابات بیشترین نفع را میبرد. نخست، چند ماهی به عمر این حکومت اضافه میشود. دوم اینکه به حکومت فرصت میدهد که مهرهچینیهای بیشتری در سطح والیها و وزیرها و سایر منصوبین حکومتی در سراسر کشور انجام دهد تا به نحوی انتخابات مدیریت شود که گروه حاکم تیم پیروزِ برآمده از انتخابات شود. سوم اینکه به تیم حاکم این فرصت را میدهد که معاونین خود را با خاطر آسودهتری انتخاب کند. چون مشکلی که فعلن اکثر تیم ها دارند این است که معاونین خود را تعیین نکردهاند و رایزنیهای سیاسی ادامه دارد. اما به هر صورت تعویق نشاندهندۀ یک عقبگرایی در ساختار سیاسی افغانستان است. ما پس از هفده سال حکومتداری و تجربه برگزاری چند انتخابات، هنوز آنقدر بالغ نشدهایم که وقتی چند کمیشنر مینشینند یک تاریخ را مطابق قانون اساسی به عنوان تاریخ انتخابات ریاست جمهوری اعلان میکنند، بتوانیم از تصمیم خود دفاع بکنیم پس معلوم میشود تصمیماتی که کمیسیون گرفته است، از ابتدا بر اساس یک نگاه و سلیقۀ شخصی بوده است؛ نه بر اساس یک منطق حساب شده. از همین منظر اینگونه بی برنامگیها باعث میشود که اعتماد آدم بر تصامیم کمیسیون کم شود. وقتی کمیسیون انتخابات یک تصمیم را اعلام میکند و بعد آن را عوض میکند، این بسیار تصویر ناکام و نابخردی از افغانستان در محیط بین الملل نشان میدهد. نشان میدهد که ما هنوز در سیاست کودکانی هستیم که در حال آزمون و خطای بزرگترین مسایل سیاسی و کلان ترن مسایل ملی کشور خود هستیم. حتی اگر 31 حمل اشتباه هم بوده باشد، که نیست، باید کمیسیون مستقل انتخابات پای تصمیم خود میایستاد و وقار وپرستیژ خود را حفظ میکرد، شایعاتی وجود دارد که حکومت در این تصمیم دخیل است و با توجه به نفعی که می برد، از تعویق انتخابات حمایت کرده است.
کشور نیوز: فکر میکنید که تلاشهای صلح زلمی خلیل زاد به شکست انجامد؟
پروسۀ صلح هفت بازیگر دارد. از این بازیگران سه بازیگر در داخل کشور است: دولت افغانستان، طالبان و مجاهدین. چهار بازیگر دیگر در محیط بین الملل هستند: پاکستان، ایالات متحدۀ امریکا، روسیه، و سایر کشورها. از این هفت بازیگر تنها ایالات متحدۀ امریکا و طالبان باهم در مذاکره هستند و احتمال میرود که در خصوص صلح به توافق برسند. مجاهدین با صلح موافق اند؛ اما نه با بازگشت طالبان در مسند قدرت. حکومت افغانستان به عنوان بازیگر دوم داخلی با پروسۀ صلح موافق است؛ اما از مجرای دولت افغانستان. روسیه با صلح موافق است، به شرط اینکه ابتکار عمل در دست خودش باشد. ایران و سایر کشورها موافق هستند، در صورتیکه ابتکار عمل در دست خودشان باشد. در اینجا فقط دوبازیگر از هفت بازیگر باهم در خصوص مسایل صلح نسبتاً نزدیک هستند: امریکا و طالبان. صلح پایدار و دایمی به هیچ صورت در فقدان یا تضعیف پنج بازیگر دیگر به افغانستان نمیآید. از این منظر من دورنمای صلح را در افغانستان خیلی روشن نمیبینم. هرچند آقای خلیل زاد را دیپلماتی شایسته و با تجربه میدانم؛ اما ایشان فاقد تجربه در صلحسازی هستند؛ سفیر پیشین ایالات متحدۀ امریکا آقای ریچارد هالبروک که در گذشت، ایشان تجربۀ صلح سازی در بوسنی هرزگوین را داشت. او یکی از متخصصین ایجاد صلحهای مبتنی بر شگافهای قومی بود. لذا آقای خلیل زاد علی الرغم این که دیپلماتی ورزیده است؛ اما هیچ تجربۀ صلحسازی در افغانستان و در هیچ جای دنیا را ندارد. لذا من فکر میکنم که با توجه به این پنج بازیگر محذوف از پروسۀ صلح و هم چنین عدم تجربۀ کامل و قابل اتکاء به آقای خلیل زاد در پروسۀ صلح سازی، تصور میکنم که معمای صلح کماکان در افغانستان باقی خواهد ماند و من تصور نمیکنم که در چنین فضایی عزم جدی و راسخی در حکومت افغانستان هم برای پشبردن پروسۀ صلح باشد.
کشور نیوز: امریکا همزمان با تشدید مذاکرات صلح، برنامۀ خروج از افغانستان را دارد. تبعات خروج نیروهای امریکایی چه خواهد بود؟
اگرچه بر اساس دیدگاه طالبان خروج نیروهای امریکا تسهیل کننده و تسریع کنندۀ پروسه صلح است؛ اما بسیار سطحی انگارانه است بپنداریم که ایالات متحده امریکا نیروهای خود را از افغانستان خارج خواهد کرد، بحث روابط جهانی امریکا با روسیه، تعاملات امریکا با چین، مباحث انرژی که در منطقه است، روابط ایران و ایالات متحده امریکا و مسایلی از این دست، هیچ کدام هیچ دریچهیی به روی این موضوع باز نمیکند که امریکا از منطقه خارج خواهد شد. لذا خروج نیروهای امریکایی از افغانستان به هر تعدادی که باشد فقط تسهیل کننده پروسۀ صلح است، تا جایی که در کانتکس روابط امریکا و طالبان به این موضوع بنگریم، اما پنج بازیگر دیگر کماکان هستند که در پروسۀ صلح و موفقیت پروسۀ صلح درگیر هستند.
کشور نیوز: جدا از بحث داخلی امریکا به ویژه انتخابات پیش روی ریاست جمهوری آن کشور، چه دلایلی موجب تسریع گفتوگوهای صلح امریکا با طالبان و در ادامه خروج آن کشور از افغانستان شد؟
یکی بحث انتخابات سال 2020 ایالات متحده است که باید آقای ترامپ دست آوردی برای مناظرات انتخاباتی و افکار عمومی امریکا داشته باشد. آقای ترامپ چون وعده داده بود که به این جنگ هفده ساله به گونهیی پایان بخشیده شود که در راستای منافع ایالات متحده امریکا باشد. بالآخره وقار و پرستیژ ایالات متحده امریکا در نظام بین الملل برای امریکاییها مهم است. لذا بازگشت به سال 2001 بعد از هفده سال و پس از کشته شدن هزاران سرباز امریکایی در افغانستان، و مصرف میلیاردها دالر در این کشور، معقول نیست. لذا امریکا بهدنبال یک دستاورد، و لو موقت در افغانستان است. اما یک بحث دیگر هم هست که امریکا به افغانستان به عنوان ویترین موفقیت در سیاست خارجی خود در قرن 21 میبیند. یعنی این که افغانستان باید کیس موفق در سیاست خارجی امریکا باشد. اگر امریکا در افغانستان شکست بخورد، حضور بعدی امریکا در هر کشوری به قصد دولت ملت سازی با شک و شبهه جدی دیده خواهد شد.
کشور نیوز: همزمان با پروسۀ صلح و فرارسیدن انتخابات، بحث حکومت موقت هم سر زبانهاست. چه فکر میکنید، حکومت آینده از چه مجرایی روی کار خواهد آمد؟
یک فرهنگ غلط سیاسی در میان ما افغانها است که نامش «چارهسازی» است. ماها هر وقت به مشکلی بر میخوریم، به دنبال چارهسازی میافتیم. چاره سازی یعنی گریز از مسأله و مشکل. مثلاً وقتی ما نمیدانیم که 2 ضرب 2 چهار میشود میآییم این مسأله را پاک میکنیم و در پی چارهسازی میافتیم. تشکیل حکومت وحدت ملی هم نمونهیی از چاره سازی به سبک افغانی بود. کنفرانس بن چارهسازی بود، حکومت موقت که بحث آن حالا به میان آمده هم یک چارهسازی است. ما باید مسایل را بهگونۀ اساسی آن حل بسازیم. هفده سال برای حفاظت از این حکومت خون ریختهشده، برای حفاظت از این دولت حدود یک صد هزار نیروی امنیتی در طول هفده سال گذشته شهید شدهاند، تنها در دورۀ حکومت وحدت ملی بیش از بیست و هشت هزار نیروی امنیتی شهید شدهاند. اگر به خاطر هر فردی که شهید میشود، بیست نفر سوگوار شود، دو میلیون نفر از شهیدشدن این صد هزار نفر در افغانستان سوگوار شدند و حکومت افغانستان به این دو میلیون نفر مدیون است. حکومت به هزارها غیرنظامی قربانی، بیوه، یتیم و زن و مرد این کشور مدیون است. ناممکن است که بعد از هفده سال بیاییم نهالی که هفده سال پیش کشت کردیم که امروز یک درخت تنومند شده – ولو که این درخت کج، ولو که این درخت کرم خورده است- اما درختی است که برای سرپا ایستادن آن زحمت کشیده شده، از یک نهال کوچک تبدیل شده به یک درخت هفده ساله. لذا قطع کردن این درخت و کاشتن یک نهال کوچک تازه در کنار آن، اقدامی نهایت غیراخلاقی و غیر مدبرانه است. کشورهای خارجی نیز میلیاردها دالر در افغانستان هزینه کرده اند و آنها هم حاضر نیستند به ساده گی از کنار قضیه بگذرند. لذا تشکیل حکومت موقت یک عقب گرد سیاسی بسیار کلان است و بازگشت به دوران کودکی دولتی است که امروز در یک سرزمین پر قدمت، هفده یا هژده ساله شده است. به یاد داشته باشید که نخبهگان فعلی اجرایی – سیاسی افغانستان، برای بقاء خود حتی حاضر هستند که ریشههای دولت سازی در این کشور را خراب کنند تا خودشان بر اریکۀ قدرت بمانند. تشکیل حکومت موقت منافع تقریبن چهل نفر یا فامیل را در افغانستان تأمین میکند؛ اما منافع بیش از سی میلیون انسان این کشور را به خطر میاندازد. لذا ما باید همین نظام فعلی را اصلاح کنیم، نه این که صورت مسأله را از بیخ و بنیاد پاک کنیم. دولت موقت نشان دهنده اوج بیکفایتی سیاسی در افغانستان است و بسیار تصویر بدی از افغانستان در جامعه جهانی منعکس خواهد کرد.
کشور نیوز: اگر مذاکرات صلح به نتیجه نرسد و نیروهای امریکایی هم از افغانستان بیرون شوند، چه سناریویی را پیشبینی میکنید؟ با توجه به این که تمام بازیگران منطقهای و جهانی در قضیۀ افغانستان فعال شدهاند.
هرچقدر بازیگران دخیل در صلح زیاد بشوند، متناسب با آن دستیابی به صلح هم دشوارتر میشود. تعدد بازیگران به معنی پیچیدهتر شدن مسایل مرتبط به صلح است. مسألۀ دوم، طالب باچه کسی صلح نمیکند؟ طالب با حکومت افغانستان صلح نمیکند. به خاطری که حکومت افغانستان طرف آن است. طالب دو طرف دارد: یک طرف مجاهدینی هستند که سالیانی در تقابل با طالبان بودند، در سوی دیگر، لیبرال دموکراتهایی هستند که از ارزشهای اسلامی و ارزشهای فرهنگی که طالبان باور دارند، دور هستند و طالبان آنهارا به هیچ صورت نمیپذیرند. طالبان با کسی یا کسانی که از منظر ایدیولوژیک و شیوههای حکومت داری با آنان تفاوت ژرف دارند، صلح نمیکنند. لذا باورمندم اگر یک حکومتی در افغانستان بیاید که طرف و در مواجهه با طالب نبوده نباشد، من فکر میکنم که پروسه صلح به آسانی پیش خواهد رفت. هم مجاهدین و هم لیبرال دموکراتهای بازگشته از غرب اینها در تقابل جدی با طالبان قرار دارند و صلح میان این دو حرکت آشتی ناپذیر بسیار دشوار و حتی محال است، اگر یک دولت بومی، وطنی، و اسلامی بیاید که طرف طالبان نباشد و یک روایت بومی و اسلامی از حکمروایی ارایه کند من فکر میکنم که بحث مذاکره وصلحسازی در افغانستان به مراتب چندین برابر تسهیل وتسریع خواهد شد.